جمعه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۱

طلب

پشت این دیوار بلند چیست؟ دشتی پر از گل های زرد و بنفش؟ دریاچه ای زلال؟ تپه ای از شن های روان؟ آبشار؟ دره؟ غار؟ مزرعه ای سبز تا افق؟

پشت این دیوار چیست؟ نشانم بده! از این دیوار که شاید خودم جلوی خودم کشیده ام، خسته شده ام.
پشت این دیوار چیست؟ رنجم نده، زجرم نده، صبرم نخواه. نشانم بده. چشم هایم به تماشای نشانه ای نو نیاز دارند، نشانه ای تازه، از جنس نور، از جنس آرامش واقعی. نگاهم را پر نور کن، آرام کن، نو کن.

۳ نظر:

mohammad:) گفت...

امشب تو برنامه های بعد از افطار شهاب حسینی مهمان بود

مجری ازش پرسید معجزه دیده؟
گفت: هر روز , هر لحظه, هر نفس

گفت: خدا به بنده هاش راه پیچیده نشون نمیده

به خودم هم میگم که بیاییم
سخت نگیریم
خدا تو لحظه جاریه
فقط باید پنجره روح رو باز کرد
که نسیم خدا رو حس کرد
باید دید
ساده :)

قاصدک وحشی گفت...

سلام :)

چه ساده و قشنگه. آره، واقعا هم همینه. در هر دم و بازدم معجزه ای هست، خیلی ساده، خیلی جاری، خیلی واقعی.

آره، خدا به بنده هاش راه پیچیده نشون نمی ده و باری سنگین تر از توانشون رو شونه هاشون نمی گذاره. ممنونم از یادآوریش.

mohammad:) گفت...

:)