یکشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۵

در آرامش بی انتها، بدون مرز و محدودیت

زندگی برای هر کسی بالا و پایین های خودش رو داره؛ ولی برای بعضی آدم ها شدت بالا و پایین هاش خیلی متفاوته.
آشنایی زیادی از مرحوم بهمن گلبارنژاد ندارم؛ جز آن چه در خبرهای دردناک امروز خوندم... برای آدمی که جونش رو کف دستش گذاشته و جنگیده، برای آدمی که بدون یک پا از جنگ برگشته و تلاش کرده دوباره زندگی کنه، برای آدمی که با وجود همه سختی ها و چالش ها رکاب زده و به پارالمپیک رفته، برای چنین روح بلندی که با سانحه در حال رکاب زدن پر کشیده، قلب و اشک فرو می ریزه با همه احترام به چنین روح شجاع و سربلندی...

از اوییم و به او بازمی گردیم...
این اتفاق خیلی ناراحت کننده ست. همیشه در آرامش باشن. خداوند به عزیزانشون صبر بده...

یکشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۹۵

تفاوت

وقتی عشق را نمی دانستم، عاشق بودم. گرچه زیر و بم ها را نمی شناختم، عمیق دوست می داشتم.

وقتی عشق را کمی بیش تر دانستم، دیگر بی محابا در آن نمی افتم، با تمام وجود به آن دل نمی بندم؛ هر چه قدر هم دوست دارم که عمیق دوست داشته باشم. اثری روی وجودم باقی مانده که یاد آوری می کند هیچ چیز در این زندگی باقی نیست و هر آن، هر آن، ممکن است بشکند، برود، تمام شود.

آدم گاهی در تنهایی هایش هم تنهاتر می شود.

سپاس

بعد از آخرین جا به جایی، بالاخره بعد از سال ها در شهری زندگی کردم که برادرم هم زیر آسمان همان شهر بود. رنگ زندگیم بعد از سال ها عوض شد؛ به بخشی از زندگیم نزدیک تر شدم که جایی از زمان جدا مانده بود. نقطه عطف بزرگی در زندگیم بود و هست.

امروز بعد از سال ها با دوست جانانه م در خیابانی از شهر قدم زدیم. فعلا این جا می ماند. دستش در دستم بود و از مغازه ها می گذشتیم. با این وجود، احساس می کردم دارم خواب می بینم. امروز هم فصل جدیدی برای من بود. فصلی که احساس کردم قسمت های پر ارزش و خاصی از زندگیم که در پس جا به جایی ها ازم دور بود، دوباره به کنج قلبم نزدیک شده.

زندگی به من یاد داده هیچ چیزش همیشگی نیست. ولی من می خواهم با همین چند خط اثری بگذارم از احساس سپاس گزاری عمیقی که در قلبم دارم. خیلی ممنونم برای این حس به هم رسیدن ها، هر چه قدر باقی هست، در پس دوری و چالش ها.

تو را سپاس.

شنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۵

فراتر

حیف نیست این تن را با این همه ترس، استرس و فشردگی به خاک سپردن؟
همیشه اصطلاح "راضیه مرضیه" را با تما وجودم دوست داشته ام. کاش این تن "راضیه مرضیه" به آغوش خاک برگردد.