شنبه، دی ۰۹، ۱۳۹۶

نه آن زیبا رو، که آن صابر

اول کنفرانس تلفنی، اعضای جلسه را به مشاور آمریکایی پشت خط معرفی می کنیم. تعدادمان زیاد نیست. سه تا اسم بهش معرفی می کنیم که یکی شان هست "یونس".
در ادامه جلسه، آقای مشاور از آن سوی خط با لهجه ای کاملا رسا و درست می پرسد:

-"یوسف" نظر شما چیه؟

و من دارم فکر می کنم زندگی و کار در جوامع چند ملیتی چه انعطافی ایجاد می کند، حتی در جا به جا به یاد آوردن اسم هایی که به همان شکل و تلفظ در فرهنگ طرف نیست.

جمعه، دی ۰۸، ۱۳۹۶

قدمی ساده و زیبا

داشتم روزنامه محلی رو ورق می زدم. دیدم توی بخش فعالیت های هفتگی، نوشته: "برنامه آواز و دعای گروهی در کلیسا" برای کسانی که از عزیزی نگهداری می کنن که فراموشی داره. این برنامه به روی این عزیز دچار فراموشی هم بازه.

سه‌شنبه، دی ۰۵، ۱۳۹۶

تضاد

دو انار؛ اولی پوستش سرخ و درخشان، دومی کم رنگ تر و معمولی. انارها را پوست می کنم. دانه های اولی صورتی کم رنگ و سفید و ریز، دانه های دومی سرخ و درشت.

یکشنبه، دی ۰۳، ۱۳۹۶

خودکفایی

دو سالی می شه که نرفتم آرایشگاه، ابرو بردارم. دو سال هست که خودم با سعی و خطا ابروهام رو مرتب می کنم. البته مورد عجیبی نیست؛ خیلی ها خیلی هم هنرمندانه خودشون در حد آرایش گرها، ابروی خودشون رو برمی دارن. ولی خوب، در حد من، این خودکفایی، یک جور تغییر قابل توجه هست.
چند وقت پیش خواستم از این خودکفایی دست بردارم و برای تولد دوستی، دوباره برم آرایشگاه ولی دلم نیومد خط ابرویی رو که بعد مدتی به زحمت دوباره مثل قبل ها پر شده، بسپارم دست یکی دیگه. برای جشن آخر سال شرکت هم پام باز نشد به آرایشگاه.
به طور عجیبی با همین خودکفایی خوش هستم؛ ابروهایم عالی و بی نقص و دقیقا مشابه نیستن. ولی از این که در کمی تا به تایی و خط معمولی خودشون، طبیعی هستند، راضی ترم. هزینه ابرو برداری به علاوه مالیات و انعام هم می ماند در جیب خودم. تجربه کشف راه های جدید و طرح های دل به خواه هم دست خودم هست که هیجان کوچکی هم دارد.

چهارشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۹۶

ماه من، شاه من

صبح دارم می رم سر کار. از پنجره ماشین به هلال ماه نگاه می کنم که در گرگ و میش نزدیک طلوع، هنوز داره می درخشه. و تمام صبح خطوط این آهنگ در ذهنم تکرار می شه، "ماه من، شاه من".