یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۵

اسفناج

فروشگاه چینی روبروی خانه ام، پر از آدم هایی است که برای خرید شب سال نو آمده اند. جای سوزن انداختن هم نیست. با وجود تغییر چیدمان این سوپرمارکت بزرگ و آمادگی برای سال نو، باز هم صف ها خیلی بلند هستند و جایی برای قدم برداشتن نیست.
در رقابت برای دسترسی به منابع، خیلی هم از نظم و ترتیب همیشگی سنگاپوری ها خبری نیست. یکی هول می دهد و یکی غر می زند ولی بیش تر آدم ها هم چنان با وجود شلوغی تلاش می کنند مودب و صبور باشند.
انواع نارنگی ها از ریز ریز تا بزرگ به اندازه کدو چشمانم را خیره کرده اند. قسمت گل دان ها هم همین طور. از دیدن شاخه های بیدمشک و گلدان های سنبل هیجان زده شده ام. مثل سایر شباهت های جالبی که چینی ها و ایرانی ها در فرهنگ و آداب و رسومشان دارند.
قسمت سبزیجات بسیار شلوغ است. این قسمت گاهی خیلی فکاهی است؛ چون وقتی دنبال سبزی خاصی می گردی، انواع سبزیجات مختلف را پیدا می کنی که روی بسته اش نوشته شده "سبزی"! این که چه جور سبزی است، دیگر به شناخت شما بستگی دارد!
در این گیر و دار که جایی برای جلو یا عقب رفتن هم نیست، دنبال "اسفناج" می گردم و کسی هم نیست که بگوید این سبزی که حالا رویش نوشته شده "پو کای" و برگ هایش شبیه اسفناج است، همان اسفناج است! و آیا می شود باهاش "بورانی" درست کرد یا نه؟!

سال نو چینی

امروز اولین روز سال چینی هاست. از آن جا که بیش ترین ساکنان سنگاپور، چینی ها هستند، سال جدید چینی ها بارزتر و گسترده تر از سایر جشن ها در سنگاپور برگزار می شود. گرچه سال نو به طور رسمی بر مبنای سال میلادی است و کریسمس هم جشن گرفته می شود. ولی شادی طبیعی جشن سال نو قمری بین سنگاپوری ها بیش تر به چشم می آید. مدت ها همه جا از حالت عادی شلوغ تر است چون خیلی ها مشغول خرید سال نو هستند. مثل کریسمس که خیابان اورچارد بسیار تزئین می شود، در این زمان چایناتون بسیار زیبا و دیدنی می شود. خیلی جاها فانوس های قرمز کوچک، درخت چه های نارنگی،عروسک های اژدها و نمادهای مختلف چینی ها در رنگ قرمز دیده می شود. دو روز اول سال خیابان ها بسیار خلوت است و بیش تر فروشگاه های عادی تعطیل هستند. شادی مردم کاملا دیده می شود.
این نوشته در مورد سال چینی به نظر جالب می آید:

"در ساعات آستانه سال نو فریادها و خنده های شادی در سراسر چین به گوش می رسد . این شب برای چینی ها شب گردهمایی خانوادگی، خداحافظی با سال گذشته واستقبال از سال نو به حساب می آید .
آورده اند که در زمان قدیم حیوانی به نام "سال" بسیار وحشی و درنده بود، این حیوان تمام سال در عمق دریا زندگی می کرد و وقتی شامگاه آخرین روز سال فرا می رسید، حیوان " سال " از دریا بیرون می آمد ، دام ها را می خورد و به انسان ها آسیب می رساند . به همین سبب، هنگامی که آخرین روز سال فرا می رسید، مردم همگی به کوهستان می گریختند تا از شر این حیوان در امان باشند .
یکی از آن روزها در آستانه سال نو، در دهکده ای مردم برای مقابله با حیوان "سال" آماده می شدند . پیرمردی با موی سفید و صورت سرخ جلو آمد؛ وی عصا به دست داشت و کیسه ای به پشت حمل می کرد . پیرمرد به یک پیرزن گفت که اجازه دهد تا در خانه اش اقامت کند و افزود که می تواند حیوان "سال" را بیرون براند . اما هیچ کسی حرف او را باور نمی کرد ، آنان هرگز گمان نمی کردند که این پیرمرد بتواند با حیوان وحشی "سال"بجنگد . اما پیرمر بر ماندن در خانه پیرزن اصرار می کرد و دیگران همگی به کوهستان فرار کردند .
نیمه شب، حیوان سال وارد دهکده شد ، اما او دید که محیط دهکده با سال های گذشته متفاوت است ، درون خانه یک پیرزن شمعی روشن است و روی در کاغذ قرمزی چسبانده شده است . حیوان دچار تردید داشت و فریاد عجیبی کشید ، ناگهان صدای ترقه "په لی پالا" به گوش رسید ، حیوان سال از ترس به خود لرزید و جرات جلوه رفتن نداشت. در همین موقع در خانه باز شد، یک پیرمرد با خرقه قرمز خندان بیرون آمد. حیوان خیلی ترسید و با عجله فرار کرد اما چرا این اتفاق افتاد؟ زیرا حیوان سال از رنگ قرمز، نور آتش و صدای انفجار می ترسید .
روز دوم روستاییان به دهکده بر گشتند و دیدند که پیرمرد سالم است . همه گمان کردند که این پیرمرد فرستاده خداست که برای گریزاندن حیوان سال به آنان کمک می کند . سپس مردم سه شیوه بیرون راندن حیوان سال را یاد گرفتند .
از آن به بعد ، در روز آستانه سال نو هر خانواده از کاغذ قرمز و شعر دو بیتی استفاده می کرد و ترقه منفجر می نمود و تمام شب چراغ روشن می کرد و بیدار می ماند. بعد از این شب مردم شادمان به یکدیگر تبریک می گفتند و برای جشن تندرستی ضیافت ترتیب می دادند . سال به سال این رسوم به مناطق مختلف راه یافت و به تدریج به یک عید نشاط انگیز تبدیل شد .
عید بهار پر شکوه ترین عید سنتی مردم چین است و نام دیگر آن "گذراندن سال" می باشد . در چین عید بهار با رسوم سنتی بسیار همراه است . ساعات آستانه سال نو آغاز جشن سال نو است . مردم خوراک فراوان و اشیایی مانند کاغذ قرمز، شعر دو بیتی، ترقه و شمع آماده می کنند . این سنت "آمادگی اجناس سال "نامیده می شود . چینی ها شب آستانه سال نو را بسیار گرامی می دارند . در این روز مسافران و تاجران همه نزد اعضای خانواده خود می روند . تمامی اعضای خانواده با هم غذا می خورند و بازی می کنند و سال نو را به همسایه ها و خویشاوندان تبریک می گویند ، سال نو با صدای ترقه و سلام و درود و تبریک مردم شروع می شود ."
(منبع: http://persian.cri.cn/1/2007/02/06/1@60200.htm)

دختر ایرانی مدرن

ببین، خیلی پیچیده نیست؛ سعی کن کمی باز تر باشی؛ به همه لبخند بزنی و همیشه عشوه باز و بازیگر باشی منتها به شیوه جدیدش؛
واژگان و حرف هایی را که پیش تر تابو شمرده می شدند، با شیطنت در رفتار و گفتارت فریاد کن. هرچه در بیان واژه های ویژه ماهر تر، هنرمند تر و شیرین تر.
همیشه با همه پسرها بخند و اگر احیانا خواستند از بازی گفتارهای زننده لذت ببرند، تو هم بی پروا خودت را قاطی کن؛ این معنای پشت پرده خوبی دارد آخر!
ساده گیر باش! تو هستی تا به هر چیزی با شیطنت بخندی و اطرافیانت را شاد کنی. ذهنت را درگیر مفاهیم و چرایی ها نکن. در لحظه باش و سرگرمی برای دیگران که از ظرافت های زنانه تو لذت ببرند، همان ظرافت ها که زمانی زیبایی شان مفهوم دیگری داشت.
و هزاران شکستن دیگر. هرچه بیش تر همه چیز را بشکنی، آزاد تر خواهی بود و در بین جمع محبوب تر.
اگر نشکنی، دختری سنتی هستی که نمی فهمی دنیا و بازی هایش تغییر کرده است.
و چه باک! دخترهای مدرن و باز بسیاری هستند که رنگ دنیای جدید را می فهمند و به نیازهای دنیای جدید پاسخ ساده تر و هیجان انگیزتری می دهند.
نوشته ام هم مثل خودم عصبانی است. دلم این زندگی مدرن را نمی خواهد. دلم از این به قول فروغ فرخزاد "عروسک های کوکی" می گیرد، از شیفته هایشان هم.
گاهی فکر می کنم کاش جوانی ام با دهه هشتاد میلادی هم زمان بود. دورانی که خواننده ها با حرکات رمانتیک، آهنگ های آرام و دل نشین می خواندند. دورانی که زیبایی معنای آرام تری داشت. دورانی که شکستن هر چیزی، جذابیت محسوب نمی شد.

جمعه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۵

کوتاه

دوست داشته شده ام که از نیستی به هستی رسیده ام.
دوست داشته شده ام که فرصت و نعمت زندگی کردن یافته ام.
دوست داشته شده ام؛ دوست داشتنی عمیق و بی نهایت.
سرشتم از دوست داشته شدن است و دوست داشتن و دوست داشته شدن، پاره پیوسته وجودم.
سرتاسر زندگی، مجموعه ای است از دوست داشتن و دوست داشته شدن به شکل ها و رنگ های مختلف.
دوست داشتن ابعاد مختلف هستی، پاره ای جدانشدنی از ما آدم هاست که ما را به پیش می راند.

جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵

رنگارنگ

مونیکا خانمی امریکایی است. دانش جوی دکترای جغرافیای دانشگاه ان.یو.اس است. پیش از این چندین سال در فلسطین تدریس کرده است. زبان و فرهنگ عربی را می داند. وقتی می فهمد ایرانی هستیم، از آشنایی با ما استقبال می کند. یکی از دوستان امریکایی دیگرش هم درست همین سوابق را دارد. دکترای باستان شناسی دارد و اکنون در زمینه انسان شناسی در دانشگاه سنگاپور تحقیق می کند و تدریس. دیگری بلژیکی است و جغرافیا می خواند. دیگری یک دانش جوی سودانی است و ...
آدم هایی با فرهنگ ها، زبان ها و ملیت های مختلف. موسیقی های هم را گوش می کنیم؛ راجع به فرهنگ و جوامع هم حرف می زنیم. چقدر شباهت در باورها و ارزش های انسانی، چقدر برداشت ها و سوال های مختلف از تصاویری که رسانه های عمومی از جوامع مختلف نشان می دهند و واقعیت های جاری در جوامع. چقدر بیم ها و گمان های ساختگی که با چند جمله و لبخند و گفت و گو کم رنگ می شوند. پس از دیدن هم و گفت و گو با هم، این شبح های ساختگی و ترس هایمان از هم خنده دار به نظر می رسند.
دیدار جالبی بود. آدم های کشورهایی که در خبرها دشمن و مخالف هم هستند و یا حتی با هم می جنگند، می توانند کنار هم جمع شوند و با هم در صلح و آرامش گفت و گو کنند، از شباهت های گسترده هم شگفت زده شوند و هم دیگر را دوست داشته باشند. جای بسی تاسف است که این جمع ها کوچکند؛ کاش صلح و آرامش همه گیر شود.

The World Religions and the Search for Peaceful Co-existence

این همایش که ماه پیش به همت پروفسور فرید العطس استاد جامعه شناسی دانشگاه ان.یو.اس در مرکز فرهنگی دانشگاه برگزار شد، گفتمانی بود میان چندین اندیشمند مسلمان، مسیحی و بودایی و دیدگاهشان نسبت به زندگی صلح آمیز ادیان مختلف در کنار هم و تلاش برای دست یابی به صلح جهانی.
سخنرانان اصلی این همایش، اندیشمندان زیر بودند:
Dr. Alwi Shihab, Indonesia Presidential Envoy to the Middle East, Former Minister of Foreign Affairs, Former Professor, Hartford Seminary, Connecticut, U.S.A, Former Professor, Harvard University - Divinity School, Cambridge, U.S.A.

Fr. Thomas Michel, S.J. Secretary of the Jesuit Secretariat for Inter-Religious Dialogue, Rome, Italy.

Venerable Master Chin Kung, President of the Pure Land Learning College, Honorary Professor of University of Queensland and Griffith University, Australia, and Director of Lujiang Cultural Education Centre, China

Prof. Ibrahim Abu-Rabi‘, Professor of Islamic Studies, Co-Director of the Macdonald Center for the Study of Islam and Christian-Muslim Relations, Hartford Seminary, Connecticut, U.S.A.
تقریبا اکثر این افراد به ایران سفر کرده بودند و کتاب هایشان هم در ایران ترجمه شده است.
مباحث و روی کرد سخنرانان بسیار جالب بود؛ آدم هایی که با پذیرش تفاوت ها به دنبال صلح هستند.
جمع بندی پروفسور العطس بسیار جالب بود. محتوای پیام این بود که ادیان مختلف با هم تفاوت ها و تشابهاتی دارند. همیشه می توان تفاوت های زیادی پیدا کرد و آن ها را بزرگ جلوه داد. اما برای دست یابی به صلح نیاز داریم شباهت هایمان را پر رنگ کنیم و با شناخت تفاوت هایمان به هم احترام بگذاریم. نیازی نیست که لزوما یکدیگر را تایید کنیم و هم نظر باشیم، می توانیم همدیگر را نقد کنیم ولی هم چنان به ارزش های هم احترام بگذاریم و در آرامش زندگی کنیم و به رشد جامعه مان کمک کنیم.
سنگاپور کشوری است که توانسته چنین فضایی را برای ادیان مختلف با ارزش های مشابه و متفاوت ایجاد کند؛ جامعه ای که آدم ها با همه تفاوت هایشان به هم احترام می گذارند. البته قوانین و فرهنگ سازی گسترده ای پایه چنین فضایی در این شهر کشور کوچک است.