یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۰

ورزش

در بخش بیمه شرکت کار می کند. گاهی در راه رو یا آشپزخانه به هم بر می خوریم و حرف می زنیم. جسیکا هفت هشت سالی از من بزرگ تر است.
مدتی بود می خواستیم بعد از کار با هم برویم استخر ولی نشد. بعد هم که من جا به جا شدم و محل زندگی مان از هم دور تر شد. دیروز می گفت دوباره شروع کرده به شنا و این بار بیش تر از نیم ساعت نتوانسته پیوسته طول استخر را شنا کند. می گوید قبل تر می توانسته تا یک ساعت پیوسته برود.
او به طور منظم در روز راه می رود و می دود. شنا هم می کند.
این جا معمولا آدم ها برنامه منظمی برای ورزش کردن دارند. ورزش بخشی از زندگیشان است.
من به تازگی دارم تلاش می کنم برنامه منظمی در هفته برای راه پیمایی و شنا داشته باشم. وقتی ایران بودم، تنها تعداد انگشت شماری از دوستانم به طور منظم ورزش می کردند. ولی این جا از بچگی یاد می گیرند که برای ورزش کردن منظم وقت بگذارند.

هیچ نظری موجود نیست: