جمعه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۰

نسخه پیچی

بعضی آدم ها آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش می کنند دیگران را شکل خودشان کنند. گاهی دیدشان بر اساس تجربه های شخصی خودشان این طور است و با اعتماد به نفس از این که انگار آن تجربه، تنها تجربه ممکن دنیاست، نسخه می پیچند. گاهی هم راهی را انتخاب کرده اند که باعث درد و رنج بیش تری شده و شاید در گذر زمان می دانند که شاید راه های بهتری هم برای برخورد با موضوعشان وجود می داشت؛ با این حال باز هم بر پایه همان راه، نسخه پیشنهاد می کنند تا شاید با همراهی آدم های دیگری که همان راه را انتخاب می کنند، احساس تنهایی کم تری کنند در درد و رنجشان و بتوانند به تجربه شان عمومیت دهند و در پس این عمومیت بخشی کمی آرامش واهی پیدا کنند.

آدم های سالم و طبیعی تر برای دیگران نسخه نمی پیچند؛ شاید می دانند اگر راه تعادلی در زندگیشان پیدا کرده اند و با انتخاب، دنبالش می کنند، حقیقی باشد، دیگران ممکن است آن قدر شیفته این آرامش نهفته شوند تا به روش خودشان پیدایش کنند.

۲ نظر:

mohammad:) گفت...

به گذشته كه نگاه مي كنم ، ميبنم اكثر تصميم هاي اشتباهم رو وقتي گرفتم ، كه خواستم با جمع حركت كنم...
اينه كه مدتهاست وقتي جمع مي خواد كاري انجام بده كنار مي استم و فقط نگاه ميكنم...
تعجب ميكنم از فرآيند تزريق فكر. تزريق فكر انگار راهيه براي مسلط شدن به بقيه...

روي وايت برد اتاقم نوشتم، نصيحت ممنوع!

قاصدک وحشی گفت...

آره، منم مدتیه هر وقت حس می کنم ذهنم شلوغ شده، از اطرافم می کنم تا در پس آرامش بتونم خالصانه فکر کنم.

قبول دارم؛ دو طرفه است؛ به همین اندازه هم آدم خودش بهتره نصیحت نکنه! منم باید همینو بنویسم رو تخته سفیدم بعد از این که خریدمش!