یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۰

دانستن یا ندانستن

یاد بعضی از دوستانم افتادم که سال ها قبل در درددل هامون، ناراحت بودند و شکایت می کردند از مادرشان که وقت بستنی خوردن در خیابان، بهشان اشاره می کرند که بستنی ات را لیس نزن!

این یکی از اصول تربیتی و اخلاقی است که بعضی از مادران ایرانی در تربیت دخترانشان فراموش نمی کنند.

سال ها می گذرد تا معنی گلایه ها و دردل های دخترانه دوستانت را بفهمی. خوب این هم مورد دیگری از موارد تربیتی در لیست تربیت و اخلاق برای دختران ایرانی است. همیشه باید دست و پایت را جمع کنی و حتی خودت را برای لذت ساده ای مثل لیس زدن بستنی سانسور کنی آن هم بدون آن که کسی توضیح دهد چرا. سال ها می گذرد و اطلاعاتت از این در و آن در، از طریق متلک های خیابانی که می شنوی یا دیدن فیلم یا خواندن نوشته ای، بیش تر می شود و تازه می فهمی لیس زدن بستنی شاید ربطی به فرآیند های جن سی داشته باشد.

با این همه لیست اخلاقی مانده ام که چرا گاهی دختران ایرانی برایم از دختران دیگر ترسناک ترند.

مگر نه این که فرآیندهای جن سی تنها ترکیب پیوسته ای از حرکات و احساساتی است که لذت بخشند؟ حرکات و احساساتی که شاید در طول روز به شکل دیگری باعث لذت شوند. اگر این حرکات به هم شباهت دارند، باید سرکوب شوند؟ آیا واقعا ندانستن، از دانستن بهتر، امن تر و سالم تر است؟ چه می شود اگر به جای سرکوب نیاز ها و حرکات ساده که یک دختر می تواند در سیر زندگیش از آن لذت ببرد، به او به آرامی و ساختار یافته آگاهی داده شود؟ ممکن است آگاهیش باعث شود به خطا بیفتد؟ مگر نه این است که هرچه که باید بفهمیم، در طول زمان می فهمیم؟ پس چرا با آگاهی و آرامش سیر این فهمیدن را آسان نکنیم؟

هیچ نظری موجود نیست: