یکشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۹۶

نوعی گل ختمی

دیروز صبح باز شده، مثل یک معجزه. شب قبلش هنوز غنچه ای بود در هم پیچیده. به فاصله چند ساعت، صبح بعد گل برگ های بزرگ و سرخش را پهن کرده سوی آفتاب. شادی عجیبی از دیدنش در دلم می درخشد، به چشمم واقعا معجزه است. امشب نگاه کردم دیر وقت که چراغ ها خاموش بوده، خودش را با آن برگ های پهن بزرگ، جمع کرده دوباره به شکل غنچه.

پس نوشت: و چه کسی می دانست این گل زیبا که دیشب خودش را جمع کرد، در واقع داشت خداحافظی می کرد. صبح غنچه جمع شده اش، کاملا از کاسبرگش جدا شده و روی زمین افتاده بود. خیلی گل عجیبی ست. خیلی زیباست، سریع باز می شود و سریع می میرد. حالا غنچه دیگری بین باقی غنچه ها دارد صورتی می شود؛ انگار در زیبایی سریع به اوج می رسند و تمام می شوند تا نوبت غنچه بعدی برسد.

هیچ نظری موجود نیست: