شنبه، دی ۰۲، ۱۳۹۱

پس از یلدا

جشن یلدا در سالنی در دانشگاه تورنتو، یک شب بعد از شب یلدا. موسیقی، شعر، رقص نمایشی-عرفانی به طراحی خانم آیدا که شیفته کارهایش هستم، و شوخی های یک کمدین. شاید حدود دویست نفر ایرانی در سالن هستند، بیشترشان جوان. این همه ایرانی در یک فضای ایرانی با برنامه ای به زبان فارسی برایم تازه است. برنامه فرهنگی هنری ساده و کارشده ای است. و باز هم همان ته مزه تکراری که در جمع های مختلف احساس می کنم؛ طعم مهاجرت. نوشته ها، شعرها، آهنگ هایی که نواخته می شود، جک هایی که تعریف می شوند، رنگی از "مهاجرت" دارند، رنگی از دل تنگی از خاطره ای دور که در این گوشه دنیا پر رنگ تر هم شده.

هیچ نظری موجود نیست: