شنبه، دی ۰۲، ۱۳۹۱

زمستان

اولین شب زمستان. برف، ترک های آسفالت کف خیابان را پوشانده. دیروقت است، از اتوبوس پیاده می شوم و پشت چراغ عابر پیاده به درخشش نور چراغ ها روی سفیدی آسفالت نگاه می کنم. باد سنگینی می وزد. برف ها را با خطوط موج دار از زمین می کند و روی سطح آسفالت حرکت می دهد؛ انگار روح های کوچک دارند روی سیاهی آسفالت می رقصند.

هیچ نظری موجود نیست: