دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۱

دخالت

بعضی آدم ها مثل شخصیت "سپیده" در فیلم "درباره الی" هستند. از روی هرچه که هست، در زندگی دیگران دخالت می کنند، در هر چیزی به خودشان اجازه نظر دادن می دهند و برای دیگران تصمیم می گیرند بدون این که اطلاع کاملی از ماجرا داشته باشند یا حتی نظر دیگری را جویا شده باشند درباره دخالتی که اعمال می کنند. شاید از روی محبت، یا کم تجربگی، یا حتی احساس نیاز به کنترل این طور رفتار می کنند. گاهی حس می کنم بعضی از این آدم ها در واقع روی زندگی خودشان آن طور که دوست دارند، کنترل ندارند و با اعمال کنترل بیش از حد روی دیگران، احساس نیازشان به کنترل کردن و در کنترل داشتن اوضاع را تامین می کنند. با اعمال نظر و کنترل روی دیگران، خودشان را قوی حس می کنند و همه چیز را تحت کنترل.

از سوی دیگر، این یک اتفاق یک طرفه نیست. "دخالت" و "کنترل" بی جا، فقط به خاطر وجود آدم های دخالت گر اتفاق نمی افتد. آن سوی ماجرا، آدم دیگری هم هست که به دیگری اجازه دخالت و اعمال نظر می دهد. از روی ضعف، ناراحتی، ناتوانی در انتخاب و تصمیم گیری، نیاز به تکیه کردن یا همراهی یا هرچیز دیگر، فضایی ایجاد می کند که دیگری که میل به کنترل دارد، شروع به اعمال نظراتش کند و افسار گسیخته فضای درهم را به دست گیرد. اگر کسی خودش قاطع باشد و حتی اگر در سختی است، ناراحتی هایش را به خلوت خودش و خدای خودش بسپارد، و خودش را در برابر دیگران قوی نگه دارد، کسی جرات دخالت کردن به خودش راه نمی دهد. هر سکه ای دو رو دارد.

هیچ نظری موجود نیست: