دوشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۱

ترحم

از این که با ترحم باهام رفتار شود، حالم بد می شود. گاهی حس می کنم آدم هایی به دیگران احساس ترحم دارند که خودشان به کمک نیاز دارند. این احساس باعث شده تازگی ها بیش تر مراقب رفتارهای خودم باشم؛ نکند به کسی احساس ترحم کنم. آدم های نازنین زندگی ام شایسته محبت و هم راهی هستند با آگاهی از این که خودشان آگاه و توان مندند و صاحب اختیار زندگی خودشان. من می توانم کنارشان، یک هم راه باشم در خوشی و ناخوشی؛ نه این که بهشان ترحم کنم به خاطر محبت ناآگاهانه، یا به خاطر جبران کم بودهای خودم؛ یا برای این که بیش تر احساس قدرت کنم بر زندگی خودم.

هیچ نظری موجود نیست: