چهارشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۱

آرزوی بزرگ کوچک

نه، من به دنبال جا و مکان یا چیزی خیلی بزرگ نبوده ام. همیشه آرزوی بزرگ کوچکی داشته ام. آرزو داشته ام با مامان و بابا و برادرم در یک شهر زندگی کنم؛ فرقی ندارد کجای دنیا باشد، فقط همه مان در یک شهر باشیم. در همان شهر عاشق شوم و زیر سقفی در همان شهر کنار هم راهم زندگی کنم. برادرم و عشقش هم جایی در همان شهر زندگی کنند. بتوانم به همه شان سر بزنم و از نزدیک دوستشان بدارم. دلمان خوش باشد که زیر آسمان یک شهریم و در زندگی هم حضور داریم؛ گاه و بی گاه هم را می بینیم و در خوشی و ناخوشی کنار هم هستیم.

بعضی آرزوها در اوج سادگی، بزرگ و دورند. راه های رسیدن به هر آرزوی ساده ای، ساده نیست یا شاید من بلد نبوده ام.

۲ نظر:

mohammad:) گفت...

من هم همینو می خوام :)
نمی دونم
شاید هم خیلی خواسته بزرگیه
نمی دونم

قاصدک وحشی گفت...

آره، برای بعضی هامون انگار خواسته بزرگیه.