جمعه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۱

پوست کنده

جلسه گزارش گیری روزانه:

حرفش که تمام می شود، یوهانس به او می گوید:

"من پیشنهادی برات دارم؛ تو در این شرکت تازه کار هستی؛ خیلی از فرآیندهای این جا رو نمی دونی. بهتره درباره زمینه هایی که در حوزه فعالیتت نیست، نظر ندی..."

با چشمانی گرد به گفت و گوی این دو نفر در جلسه گوش می دهم. با خودم فکر می کنم اگر کسی جلوی بقیه چنین چیزی به من بگوید، چه می کنم؟ بغض می کنم؟ سرخ و سفید می شوم؟ سعی می کنم از خودم دفاع کنم در حالی که ناراحت شده ام؟ خجالت می کشم و سکوت می کنم و از درون خودم را می خورم که بهم بی احترامی شده؟

هیچ یک از این ها برای آن دیگری اتفاق نیفتاد. با آرامش چند کلمه ای گفت و رفت سراغ موضوع بعدی.

در فضای کاری، با ابراز نظرهای شفاف، روشن، بی پرده، مودبانه و هم زمان مثل چاقو برنده زیاد برخورد می کنم. قبلا در فضای کارم در سنگاپور، در محیط صنعتی کار کرده ام و حتی گفت و گوهای خشن همراه با واژه های نه چندان مودبانه یا لحن های عصبانی و شاکی کم ندیده ام. با این حال، برخوردهایی که گاه و بی گاه این جا می بینم، خیلی متفاوت است. آدم ها با صراحت تمام و خیلی بی پرده بدون این که احساساتی شوند، با هم بحث می کنند؛ همدیگر را خیلی مودبانه به میخ می کشند. بعد از جلسه هم با هم می روند نهار و بگو و بخند! با آرامش و بدون عصبانیت یا بالا و پایین رفتن لحن صدایشان، حرفشان را صاف و پوست کنده می زنند و همان طور هم با آرامش بدون ابراز ناراحتی یا عکس العمل احساسی نقد طرف مقابل را می شنوند و جواب می دهند.

۲ نظر:

mohammad:) گفت...

تو جلسات ما هم تو کارخونه از این درگیرها فراوونه ...
مثل یه بازی میمونه
آدما دو دسته شدن
گروهی که بازی رو بلدن و لذت میبرن از خرد کردن حریف
و گروهی که بازی می خورن و میشه عجز رو تو چشماشون دید
از هر دو گروه تو سطح مدیرها داریم
اما , بیشتر اونا که دریده ترن بالا میرن

اینجا خنده ای اگر هست بعد از درگیری , از سر ترسه

دنیایه غریبیه قاصدک :)

قاصدک وحشی گفت...

واقعا دنیای غریبیه و بعضی وقت ها فراتر از آن طوری که آدم هست یا دوست داره باشه.