چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۱

توکل

این روزها خیلی به "توکل کردن" فکر می کنم. به این که چه قدر می تواند فضای ذهنی و احساس آدم را متفاوت کند نسبت به کارها و تلاش هایش. انگار توکل کردن اوج ایمان است؛ در عمل باور داشتن به حضور آفریدگاری که عشق و وجودش به همه چیز آگاه است و همه چیز را در بر می گیرد. وقتی توکل کرده باشی، هرچه قدر هم که تلاش کرده باشی، رها هستی از نتیجه تلاشت. اگر نتیجه اش خوش باشد، سپاس و سرخوشی دارد؛ اگر هم نتیجه اش باب میل نباشد، فرو نمی پاشی و زیر فشارش خرد نمی شوی. در تمام این چند سال اخیر، چه قدر به توکل نیاز داشته ام، چه قدر آن را کم داشته ام. شاید به زبان توکل کردم ولی توکل قلبی خیلی فرق دارد.توکل قلبی، عمق ایمان آدم را محک می زند.

۱ نظر:

Farandish گفت...

در عمل باور داشتن به حضور آفریدگاری که عشق و وجودش به همه چیز آگاه است و همه چیز را در بر می گیرد. وقتی توکل کرده باشی، هرچه قدر هم که تلاش کرده باشی، رها هستی از نتیجه تلاشت. اگر نتیجه اش خوش باشد، سپاس و سرخوشی دارد؛ اگر هم نتیجه اش باب میل نباشد، فرو نمی پاشی و زیر فشارش خرد نمی شوی.
my fave part :) very well said