شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

ساده پیچیده

صدایش پشت تلفن کمی گرفته به نظرم می رسد. وسط حرف هایمان سرفه کوتاهی می کند.
- سرما خوردی؟
- نه، چیزی نگو. قرص نعنا دهنم بوده این طوری شدم...
شاید من زیادی حساسیت به خرج می دهم؛ شاید واقعا این طور باشد، به همین سادگی.
ولی وقتی کسی حتی تاب احول پرسی را هم ندارد، وقتی کسی از نگرانی کوچک دوستش نگران می شود که نکند "ضعیف" به نظر برسد، آدم بیش تر نگرانش می شود. به نظر من وقتی کسی به سادگی از حالش می گوید، حالش خیلی بهتر است از کسی که احوالش را کتمان می کند. شاید هم بهتر باشد من راه مناسب تری پیدا کنم برای احوال پرسی از دوستی که می ترسد جایی ضعف نشان دهد؛ راهی که کم تر به غرور آن عزیز برخورد. شاید اصلا بهتر باشد مطرحش نکنم و بین موضوعاتی که دوست دارد، بپوشانمش. ولی آخر چرا این قدر پیچیده؟ واقعا چه اشکالی دارد گاهی ضعیف به نظر برسیم؟ مگر آدم باید همیشه و همه جا قوی باشد؟ اصلا مگر سرماخوردگی، ضعف است؟! شاید هم از آن نکات ظریفی است که من هنوز درک نمی کنم.

هیچ نظری موجود نیست: