شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

زیبای جاری

هر شهری پا گذاشتم، همین طور بوده. وقت طلوع و غروب خورشید همیشه بی نظیر و شگفت انگیز بوده. هرجای دنیا که باشی، لحظه طلوع و غروب، زیبایی خودش را دارد. زیبایی که نگاهت را به خود می کشد و چند لحظه ای از همه دنیا جدایت می کند.
خانه که بودم، دوست داشتم غروب خورشید را تماشا کنم. اگر هم با دوستان همت می کردیم، آخر هفته می رفتیم دارآباد و طلوع خورشید را همان جا در کوه می دیدیم. عاشق غروب های سنگاپور بودم. برخلاف غروب تهران که خورشید می افتاد پشت کوه، خورشید سنگاپور درخشان و جوشان در دریای سرخ و نارنجی میان آسمان آبی گم می شد؛ انگار در همان گودی آتشین بین آبی آسمان ذوب می شد. روزهایی که برای ماموریت نزدیکی های ریو دو ژانرو بودم، تمام ذوق و شوقم این بود که صبح ها قبل از طلوع خورشید بیدار شوم تا سرکشیدن خورشید را از پشت تپه های سرسبز رو به اقیانوس اطلس تماشا کنم. این جا غروب خورشید را بین طبیعت سبز و گسترده با سایه های پراکنده تماشا می کنم.همیشه در چنین لحظه ای یادم می آید که من فقط مسافری هستم که مدتی گذرا بین این همه زیبایی و شگفتی که خودش برای خودش جاری است، سفر می کنم.

۴ نظر:

mohammad:) گفت...

چقدر عالی
دلم خواست قاصدک

قاصدک وحشی گفت...

"هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است"، زیبایی طلوع و غروبش هم!

زیبای جاری در هر جا که آسمانی هست!:)

mohammad:) گفت...

:)

"هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است"

این حرف قاصدک
قاصدک همیشه در سفر
منو یاد آسمان آبی مسیر کارخانه میندازه و طلوع خورشید.
طلوعی که خیلی وقتا ,
خواب مجال دیدنش رو نمی ده
اینبار یادم میمونه که
زیبای جاری در هر جا که آسمانی هست!:)

:)

قاصدک وحشی گفت...

آره! دقیقا :) منم تا چند وقت پیش گاهی غروب خورشید رو تو راه برگشت از کارخونه تماشا می کردم.اونم یه جورشه :)