سه‌شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۱

از دور، از نزدیک

بعد از مدتی با هم حرف می زنیم. بعد از رفتنش از سنگاپور مشغول تحصیل در یکی از دانشگاه های آمریکاست و الان هم تابستان برای کارآموزی رفته یک شرکت بسیار مشهور.
از بیرون که نگاه کنیم خیلی از ما خانم ها مرتب داریم از جایی به جای دیگر جا به جا می شویم. از بیرون به نظر می رسد چه قدر در تکاپو هستیم و مستقل و کمال گرا؛ انگار هیچ جا نمی ایستیم. ولی من در پس زندگی خودم و خیلی از دوستانم در این سال ها مسیر مشابهی می بینم. قسمت پر رنگی از انگیزه جا به جا شدن و تغییر، جست و جوی عشق است. خیلی از ماها در پس همه این تغییرات که گاهی اسم های بزرگ دارند، دنبال واژه ساده، ناب و کم یابی هستیم به نام "عشق"! فرصتی برای پیدا کردن همراه زندگی، عشق ورزیدن، دوست داشته شدن و پروراندنش.

۶ نظر:

ناشناس گفت...

قاصدک جون کلا یعنی ما دنبال شوهر پیدا کردنیم دیگه؟ :) قبول دارم عشق بحش خیلی مهمی از زندگیه برای دخترا و پسرا.. مسلما پسر ها هم دنبال عشق میگردن ولی علایق و کارهاشون و بقیه چیزایی که تو زندگی دنبالش کلا هیچ؟ اگه زندگی تک بعدی داشته باشیم برای خودمون و طرف مقابلمون خسته کننده خواهیم بود

قاصدک وحشی گفت...

صادقانه بخوام بگم، "آره"! :)
البته بستگی داره به اولویت های آدم. من هیچ وقت با دید دنبال شوهر بودن بودن زندگی نکردم. ولی بعد از همه این سال ها این روندیه که تو خیلی از آدم های اطرافم دیدم و می بینم. آدم هایی که تا نزدیکشون نشی، نمی دونی. و حالا بیش تر این موضوع رو درک می کنم. دنبال کردن علایق و کارها هم هیچ تضادی با دنبال همراه زندگی گشتن نداره.

قاصدک وحشی گفت...

البته فضایی که من ازش خیلی کوتاه و پردازش نشده نوشتم، مربوط به بخشی از خانم های "مجرد" چند بعدیه که اتفاقا تو زندگی شون دنبال علایقشون رفته اند؛ حداقل نمونه بزرگی شون که من باهاشون برخورد داشتم. این نوشته آدم هایی رو که "طرف مقابلی" تو زندگی شون هست، در بر نمی گیره. آدم هایی که در رابطه هستند، مسایل دیگه ای دارند.

این نوشته هم خیلی پردازش نشده. بهتر بود می نوشتم که این دوست، نظرش این بود که از جایی به جای دیگه رفته و این از نظرش بهتره چون مردهای بهتری اون جا وجود دارن و احتمال این که بتونه با آدم مناسبی برخورد کنه، بالاتره.

و این تنها مورد نیست. من خانم های مجرد زیادی را می شناسم که در اوج موفقیت اجتماعی و کاری و با داشتن علایق مختلف، حتی حاضرند ثباتی را که ساخته اند بشکنند و تغییرات اساسی ایجاد کنند در روندشان، مثلا به سرزمین دیگری بروند، تا احتمال برخورد با آدم مناسب زندگی شان را بیش تر کنند.

آدم همیشه تا آخرین لحظه زندگیش تا جایی که توانی براش باقی مونده می تونه دنبال علایقش باشه. این ربطی به تلاش برای بیش تر کردن احتمال یافتن همراه زندگیش نداره.

در مورد مردها، آره. اون ها هم دنبال عشق هستند. ولی به نظر من، محدودیت های طبیعی و اجتماعی کم تری دارند برای انتخاب شریک، همسر، یا هر جور رابطه دیگر. شاید به همین خاطر اولویت بندی ها و تصمیم هاشون کمی با خانم ها فرق داشته باشه در این زمینه.

ناشناس گفت...

دلیل جا به جا شدن به کشور دیگه یک قسمتش رو میشه به این ارتباط داد که ما ترجیح میدیم جایی زندگی کنیم که ادمهای مشابه خودمون اطرافمون باشن.. کسایی که باهاشون حرف مشترک بیشتری داریم.. این خود به خود احتمال یافتن شریک زندگی مناسب رو بیشتر میکنه و همین طور دوست های بیشتری هم پیدا میکنیم که مسلما به هر دو تا شون نیاز داریم.. ولی به نظر من مردها و زنها تفاوت چندانی در این زمینه ندارن. چرا به نظرت مردها محدودیت های کمتری دارن؟
و از نظر اولویت بندی تا جایی که من میدونم بین مردهای تحصیل کرده جامعه زندگی عاطفی یکی از (و به نظر من اولین) اولویت زندگیشونه، همونجوری که برای دخترها هست و این اتفاقا سطح بلوغ یک فرد رو نشون میده.. اگر دختری یا پسری براش شغلش، درامدش، یا چیز دیگه ای اولویته یعنی هنوز به بلوغ فکری کامل نرسیده.. این موضوع بعد از پیدا کردن شریک خیلی هم بیشتر میشه چون تلاش خیلی بیشتری برای حفظ و بهتر کرن رابطه باید داشت

ناشناس گفت...

البته تصحیح میکنم "مردهای تحصیل کرده" یک غلط مصطلح شده! شعور هیچ ربطی به تحصیلات نداره.. منظورم فردی با بلوغ فکری بالا بود

قاصدک وحشی گفت...

آره، قبول دارم :) این جوری هم می شه بیانش کرد. منم کمابیش همین رو می گم :) این نوشته هم از روی نقد و کنایه نیست. به نظر من این موضوع هیچ مشکلی نداره. من فقط اون چه که می بینم، بیان کردم.
در مورد اولویت، به نظرم به شرایط زندگی آدم ها و نیازهاشون بستگی داره.
و در مورد تفاوت، اگر برای کسی تشکیل خانواده و داشتن بچه ای از خودشون مهم باشه، مساله سن و محدوده باروری وجود داره و این موضوع از نظر طبیعی بین زن و مرد متفاوته. این دامنه انتخاب های آدم ها رو تغییر می ده. باز هم از نظر من مساله خاصی نیست که به عنوان "تفاوت زن و مرد" حساسیت بر انگیز باشه. صرفا طبیعته.