دوشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۹۵

رنگ آمیزی

حدود ده سال پیش بود شاید. با گروهی از بچه های دانشگاه سنگاپور رفته بودم اردو مانند، بازدید یک روزه از مکانی گردشی.
چند روز بعد، یکی از پسرهای هندی گروه، عکسی از خودم را برایم فرستاد. عکس را روتوش کرده بود؛ توی عکس، بلوز قرمزم، قرمز تر و لب های بی رژم، سرخ تر شده بود. من هم سخت گیر، بهم برخورده بود. بعد از آن، فاصله ام را از آن هم کلاسی زیاد نگه می داشتم؛ یک جور هایی در حد حذف.

هفته پیش با دوستانی قدیمی جمع شده بودیم. سابقه دوستی آن جمع به سال ها پیش توی ایران در می گرده در پس کارگاه های آموزشی. همه دوست های خوب و حامی.
چند روز پیش دوست خوبی از آن جمع، برایم عکسی از خودم فرستاد که در آن دورهمی گرفته شده بود. عکس را کمی روتوش کرده بود. این روزها هم روتوش کردن عکس به لطف نرم افزارهای روی موبایل، راحت. من سخت گیر، به عکس نگاه کردم و کمی جا خوردم. هم چنان استقبال نمی کنم به دلایل مختلف. ولی این بار فاصله نمی گیرم. می دانم منظور شخصی ندارد. می دانم که زیبایی و هنر برایش مهم هست. دخترهای زیبا و باکمالات هم دور و برش زیاد هستند. شاید مادرانه به این رفتار لب خند می زنم و می گذرم؛ شخصی برداشت نمی کنم؛ البته در پس شناختی که از این دوست دارم.
هنوز هم برایم جالب نیست. یاد اون کتاب چه های پر خط و نقشی می افتم که بچه بودم، رنگش می کردم. نمی شود که هر کسی هر جوری دلش خواست، رنگم بزند.

هیچ نظری موجود نیست: