سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۹۵

گره

بعضی جنبه های زندگی خودش پیش می رود؛ گاه و بی گاه بالا و پایین می شود ولی دوباره هموار می شود. بعضی جنبه های دیگر زندگی در مجموع پر گیر و دار است؛ پر از گره تو در تو؛ هر بار هم تلاش می کنی به راهی که عقل می رسد، پیش روی، باز هم ساز ناساز خودش را می زند؛ تاب می خورد و پیچ. من آدم نومیدی و دست کشیدن از تلاش نیستم. ولی هم چنان در عجبم از این دالان چند خم. راز این معمای نگشوده را درک نکرده ام. شاید درک خیر و مصلحت این راه پیچ در پیچ بیش تر زمان می خواهد؛ نمی دانم.

کاش آسان تر بود؛ کاش فقط قدری آسان تر بود.

هیچ نظری موجود نیست: