جمعه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۱

آدم کوچولوها، آدم بزرگ ها

مادر و کودکی سوار اتوبوس هستند. بچه ناگهان شروع می کند به بهانه گیری. گریه می کند، جیغ می کشد و پا هایش را می کوبد روی زمین؛ فارغ از احساس مامان، امکان رسیدن به چیزی که می خواهد و الان نیست، فارغ از آرامش این همه آدم بزرگ. او برای آن چه "می خواهد" و "نمی گیرد"، پا به زمین می کوبد و جیغ می کشد بدون مراعات کسی یا چیزی.

 با خودم فکر می کنم آیا فقط آدم کوچولوها این طوری هستند؟ چند تا آدم بزرگ در زندگی دیده ام که این طوری بوده اند؟ آیا خودم هم تا حالا این طوری بوده ام؟ آیا آدم ها خود به خود این طوری هستند یا بهشان فضایی داده می شود که این طوری می شوند؟

هیچ نظری موجود نیست: