سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۵

The Anglo-Chinese Junior College Choir

Esplanade in Singapore
شین شین-همان خانم سنگاپوری بسیار معتقد که چند ماه پیش با او آشنا شدم- دعوتم کرده بود برای اجرای کر که پسرش هم در آن شرکت داشت. اسپلانید، مرکز هنری سنگاپور است که سرمایه گذاری زیادی روی معماری آن شده است. به شکل میوه دوریان ساخته شده که یادآور این سرزمین است، سرزمینی نوپا که برای دست یابی به هنر هم تلاش می کند.
گروه جوانی است. پسرها در کت و شلوار سفید و دخترها در لباسی سفید با دامنی رنگارنگ با طرح های چینی. قطعات مختلفی به زبان های مختلف اجرا می کنند. مجذوب صورت دختری شدم که غرق در حرکات رهبر کر ارکستر است و تمام خطوط چهره و دستان و بدنش با هر نوا هماهنگ است... یاد اجرای گروه کر استاد نوری می افتم. گروهی که یکی از دوستانم در آن همکاری داشت. خاطرات زیادی از این اجراها دارم. خاطراتی عمیق و به یاد ماندنی. در اجرای آخری که دیدم، دختری ایرانی همین طور در قطعات غرق شده بود.
چهره ها و لباس ها متفاوت بود ولی نواها این نواهای آسمانی که گویا زبانی برای برقراری ارتباطی از نوع دیگرند، یکسان بود. زیبایی، آن قدر عمیق و واقعی است که مرز نژاد و زبان و بسیاری تفاوت ها را در می نوردد.
رفتار خانم رهبر ارکستر با آن خطوط کشیده و در آن کت و شلوار مشکی، اما برایم عجیب بود. با وجود ظرافت و قدرت عجیبی که در هدایت تیمش داشت، وقتی پس از پایان قطعات به سوی جمع برمی گشت، رفتار تیز و محکمی در تشکرهایش داشت که کمی با ظرافت موسیقی متفاوت بود... رهبری عجیب و توانا بود اما.
در کنار اجرای هنرمندانه، نوآوری زیادی در این اجرا دیده می شد. بعضی از قسمت ها در کنار نواها، از ضربات دست و گاهی پا استفاده می شد. ضربه های هماهنگ و مختلف از طرف قسمت های مختلف گروه. پاهایی که با هم به زمین کوبیده می شد. گاهی تکی و گاهی هر دو پا با فاصله زمانی هماهنگ. کف زدن های محکم دست ها هم که گاهی پیوسته بود و گاهی ضربه ای، به نواها مفهوم دیگری می داد.
همین طور در چندین قطعه، قسمتی از گروه شروع به حرکت کرد و آرام آرام از سن پایی آمد و در دو راستا به موازای دیواره های سالن و نزدیک حضار، پراکنده شد. این حرکت نوآورانه، بازتاب نواها را بی نظیر می کرد.
من تا به حال چنین حرکاتی را در یک گروه کر ندیده بودم. دیشب تصویر ساکن گروه کری که همیشه در چند صف منظم، صاف می ایستند و فقط می خوانند، برایم شکست. نوآوری رادیکال!
زیبایی نواها، زیبایی حرکات، زیبایی یک کار گروهی موفق و این همه نظم که تمرین و سرمایه گذاری عمیقی پیش زمینه آن است، یک دستی و همکاری این جمع، مرا کاملا در خود فرو می برد. از دید خودم به این فکر می کنم که چه انگیزه و عشق عمیقی بین افراد این گروه وجود دارد که همه هم آهنگ با هم و رها از خود، با دستان رهبر ارکستر یکی هستند و هم زمان خودشان را در این هنر گروهی پیدا می کنند. مفاهیم سازمانی زیادی را می توان در این کار گروهی موفق یافت!!!
این گروه جوان به زودی برای دوازدهمین بار برای اجرا در کشورهای مختلف اروپا به سفر خواهد رفت.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام! دل منم تنگ شده ... با چند تا از دوستات هم شاگردیم یادتو می کنیم... فاطمه رعنایی فر بخصوص ... راستی دکتر البدوی رو هم توی دانشگاه می بینم ... یه دفه قبلنها دیدم در موردش توی وبلاگت نوشته بودی..نمی خوای بهش سلام برسونم؟