دوشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۵

Melaka

زیباست و گرم. رنگارنگ و وسیع. ملاکا یکی از ایالت های مالزی است که هنوز آثاری از تمدن پرتغالی ها در آن باقی است. این آثار به دوره ای برمی گردد که این سرزمین مستعمره پرتغال بوده است.
سفری یک روزه از طرف انجمن دانش جویی. مثل همه اردوهای دانش جویی سابق.
سفر خوبی بود. فرصتی برای تجربه ای کوتاه از مالزی. سرزمینی که مادر سنگاپور بوده. دیدن شباهت ها و تفاوت ها، فرصت بهتری برای مقایسه می دهد. جنگل های وسیع پر از نخل های صنعتی که 16 درصد روغن مصرفی دنیا را برای تولید مواد شوینده فراهم می کند. وسعت و عرض و ارتفاع مفهوم گسترده تری دارد. خبری از برج های مرتفع نیست. زمین پهناور است و خانه ها ویلایی و کم ارتفاع. آرامش و کندی زمان را بهتر حس می کنی.
ایالت جوهور بارو را که رد می کنیم، وارد ملاکا می شویم. راهنما سفارش می کند که هنگام عبور از خیابان مواظب باشیم چرا که " این جا سنگاپور نیست." این کاملا روشن است. خبری از تابلوهای راهنما و نمادهای مختلف برای نشان دادن مسیر نیست. بی نظمی در بین رنگ و نظم دیده می شود.
توریست های زیادی مشغول گشت و گذارند.
در مسیر برگشت، یکی از بچه ها پیشنهاد خواندن شعر از ملت های مختلف را می دهد. من و دوستان ایرانی ام هم در این تبادل فرهنگی شرکت می کنیم!
پایان راه و عبور از گمرک. گمرک مالزی پر است از جمعیت در هم و بی نظم و صفی که با تمام تلاش کارمندان، کند پیش می رود. آن طرف، اما، به محض ورود به خاک سنگاپور، اولین تابلو، جلوی پله برقی خودش را نشان می دهد: " اگر سال خورده هستید، لطفا از آسانسور استفاده کنید.
و حضور رنگ و نظم، پر رنگ تر می شود. هر ملیتی در صفی ویژه و سیستم های اتوماتیک با کمترین زمان دخالت کارمندان که به پیش روی سریع صف های مرتب، کمک می کند.
سرزمین زیبا و آرامی بود و خیلی چیزها واقعی و طبیعی نه مصنوعی و چشم فریب ولی از این که به سنگاپور برگشتیم، احساس شادی می کردم!
سفر خوبی بود. فرصتی برای تجربه های جدید. از تمام مقایسه هایی که بین مالزی و سنگاپور و ایران می فهمیدم، می گذرم و به عکس ها بسنده می کنم. از مریم ممنون که عکس ها را با من تقسیم کرد.

هیچ نظری موجود نیست: