یکشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۵

سوپ مرغ

قابل پیش بینی بود. همیشه وقتی چند تا اتفاق با هم، هم زمان می شوند و اوضاع برایم کمی طوفانی می شود، بدنم عکس العمل نشان می دهد. باز هم خدا را شکر که فقط یک سرماخوردگی ساده است. دیروز یک پیاز بزرگ و کلی سبزیجات را قاطی کردم و سوپ مرغ درست کردم تا از شدت این سرماخوردگی کم شود.
خانه ماندم که استراحت کنم ولی از صبح تا شب از سقف تا کف اتاقم را شستم و سابیدم. این طوری آرامش خوبی احساس می کنم. بهتر است با تغییر به سراغ تغییر رفت.
حالا اتاقم خیلی خیلی قشنگ شده. وقتی شب تنها با نور چراغ مطالعه ام روشن می شود، آرامشی ساده و عمیق دارد. آرامشی برای خواندن، نوشتن و زندگی را احساس کردن با سادگی تمام...

هیچ نظری موجود نیست: