سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۵

پایان

امتحان هایم امروز تمام شد.
این جا همه چیز رقابتی است. دو درسی که برداشته بودم، از درس های اصلی دانشکده بودند که در سالن سخنرانی بزرگی برگزار می شدند. تقریبا 150 نفر سر یک کلاس بودند. ترکیبی از دانش جویان دکترا و فوق که گروه دوم خودشان به دو دسته تقسیم می شوند: آن ها که فقط واحد درسی می گذرانند و معمولا شاغلند و گروه دیگر که تمام وقت هستند و دانش جوهای تحقیقی هستند.
زمینه ها و توانایی ها بسیار گسترده است.
همه چیز بر پایه ی مقایسه است. سنگاپوری ها از کودکی با همین سیستم مقایسه ای و طبقه بندی شدن تربیت می شوند. همه چیز روی نمودار می رود و نمره ها با میان گین کل کلاس و پراکندگی آماری مشخص می شود.
همه به شدت درس می خوانند. امتحان ها از آن چه در ایران بود، معمولا ساده تر است ولی وقت بسیار کم است. باید خیلی سریع باشی. همه چیز بسیار قانون مند و رقابتی است.
امتحان امروز شاید تا مدتی آخرین امتحان درسی دانشگاهی ام باشد. از این پس باید فقط روی پروژه ام کار کنم.
طراحی آزمایشات، درس خیلی خوبی بود. به دنبال خطا نگردید تا بهبودش دهید؛ از ابتدا سیستم را طوری طراحی کنید که احتمال خطا حداقل شود. مفاهیم جالب و پیچیده ای که استاد عزیز فقط به دنبال به کار بردن شان نیست، تحلیل می خواهد و چرایی.
این نیز گذشت. باید نفسی تازه کنم تا بتوانم در زمان کمی که باقی مانده، پس فردا گزارشی از پروژه ام به استادم بدهم... این ترم همیشه در حال دویدن بودم تا به ضرب الاجل های پیاپی برسم. این جریان هم چنان ادامه دارد. این هم قسمتی از یادگیری است. تلاش درست و پیوسته... در سرزمینی که بدون داشتن منابع طبیعی چندانی، با چنین سرعتی رشد کرده و می کند، تلاش، اولین اصل زندگی است.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

به نظرم صفت "سالم" برای رقابت جا افتاده بود. آنجا که مطمئن باشی نتيجه تلاشت رادر مقايسه با ديگران خواهی ديد و همه چيز طبق اصول و قوانين سيستم است