جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵

سقوط

بعد از کلی کلنجار رفتن با استاد مشاورم - رئیس بزرگ- این ترم دو تا درس برداشتم...
اقتصاد مهندسی که پر از آنالیز مالی است. دید کوتاهی از درس دوره لیسانس دارم. پس ریسک می کنم و این درس را با استادی که اولین بار این درس را ارائه می کند برمی دارم.
اهداف بلندی دارم:
دید بهتری از آنالیز مالی پیدا کنم.
در کار کردن با توابع مالی اکسل استاد شوم.
نمره هایم را بهبود بدم.
چون هنوز مطمئن نبودم که می خواهم به دکترای پیوسته بروم یا نه، امکان انتخاب را باقی بگذارم
و ...
با شروع ترم جدید، کم کم واقعیت ها پر رنگ می شوند. بر خلاف کلاس دیگری که دارم و یکی از بهترین کلاس هایی است که تا به حال داشته ام، اقتصاد مهندسی فاجعه آمیز است. استاد عزیز، با تمام سعی و تلاشش، هر جلسه فصلی از یک کتاب قطور را درس می دهد و همه مات به توضیحات بی سر و تهی گوش می کنیم که به جای باز کردن مسایل، آن ها را پیچیده تر می کند. صورتی از یک سناریو و پرش سریع به فایل محاسباتی اکسل و سیر در مجموعه بی انتهایی از اعداد و ما که سر در گم تر از پیش می شویم.
امروز داستان را کامل کردم. امتحان پایانی به دور از سطح انتظار و متفاوت با روش تدریس با وقتی کم و من که هم چنان سر در گم سناریوهای درس داده شده ام.
همه اهداف والای اول ترم، با شدت به زمین خورد. حالا من می مانم و استاد مشاورم و تجربه درسی نفس گیر و رقابت با دوستان چینی که بی وقفه می خوانند و تلاش می کنند و در کسری از زمان محاسبه می کنند... من در محیط جدید، هنوز استراتژی های گذشته را به کار می گیرم... کاش از تجربه هایم درس بگیرم... باید خیلی بیشتر تلاش کنم... خیلی بیشتر...و این با تمام حوادث بیرونی کمی مشکل است... بیشتر تلاش می کنم...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

چقدر خوب میشه تا بیشتر در مورد تحصیل در سنگاپور بنویسید تا اونهایی که مایلند در خارج از کشور ادامه تحصیل بدهند بیشتر با سنگاپور آشنا شوند.
مثلاً اینکه خود شما چه طوری رفتی و غیره....

قاصدک وحشی گفت...

سلام. سعی می کنم بیشتر راجع به این موضوع بنویسم.