جمعه، مهر ۲۸، ۱۳۸۵

دیوار

به به به! عجب دیوار محکمی! جنسش از بتون آرمه است. هر چه مشت بر آن بکوبی، آخ هم نخواهد گفت. به کسی هم نیازی ندارد ولی خوب می شود لحظه ای ایستاد و به او تکیه داد و پس از رفع خستگی، رفت. باران بیاید، برف ببارد، صاعقه بزند؛ تفاوتی ندارد. هر اتفاقی بیفتد، دیوار در سکوت تحمل خواهد کرد و هم چنان پابرجا خواهد ماند. صدایی هم از آن برنخواهد خواست؛ محکم و استوار است. دیوار است آخر!
ولی چه کسی می داند که پشت این دیوار سخت محکم، کودکی لرزان پناه گرفته است که از رویارویی با دنیای واقعی می ترسد...

۳ نظر:

ناشناس گفت...

salam! kheili khoshhal shodam ke injaa ro didam :)

ناشناس گفت...

salam. khoshhalam ke minevisi. delam barat tang shode bood. adam eentori hedeaghal ye joorayee ehsase ertebet dashtan mikone.

Weria گفت...

سلام ! من هم خوشحال شدم از دیدن یک دوست قدیمی ... همیشه شاد و موفق باشی