شنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۵

عضو جدید خانه

وقتی می کاشتمش دعا می کردم که دست هام کمی مثل دست های مامان سبز باشه... بعد از مدت کوتاهی، برگ های کوچک جوانش به چشم های منتظر من با امید می خندند... حالا یک موجود زنده به اتاق من و سوتیری اضافه شده... یک گلدان سبز، کوچک و خندان...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام! چند تا ياد داشت آخرت خيلي قشنگ بود... بخصوص رويويي كه سال گذشته نوشته بودي و دعاهايي كه كرده بودي... سال بسيار خوبو با بركتي در پيش رو داشته باشي...