دوشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۲

حباب

تقریبا یک سال هست که گاه و بی گاه دنبالش می گشتم. از آخرین ماه هایی که سنگاپور بودم، شروع شد. احساس می کردم نیاز دارم بنشینم لب پنجره، حباب هوا کنم؛ رو به آن درخت های استوایی رو به روی اتاق سابقم در سنگاپور. از همان حباب های کف صابونی دوران کودکی. چند باری گشتم ولی طرح ساده اش را پیدا نکردم.

امسال اولین روز سال نو، به طور تصادفی همان جور حباب ساز ساده را در فروشگاه پیدا کردم. شگون سال نو، هوا کردن حباب بود در شهری دیگر، با همان تشنگی شدید برای نگاه کردن به رقص و رهایی حباب ها.

هیچ نظری موجود نیست: