سه‌شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۹۱

از نوعی دیگر

بعد از سه سال، این روزها در پس این خلوت و تنهایی و در میان جهنمی که برای خودم ساخته ام، کمی احساس آرامش می کنم.
بدون هیچ دلیل خاصی، بدون هیچ آینده مشخصی، در میان همه ابهام ها و چالش ها، یکی دو روزی است ته قلبم آرامش کوچکی خانه کرده.
دلم می خواهد نگهش دارم، مثل مادری که جنینش را در خودش بغل می کند و نگه می دارد.

۱ نظر:

mohammad:) گفت...

ایشا.. این آرامش همیشگی باشه :)