یکشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۰

آی فون به چه دردی می خورد؟

در کنار تمام کاربردهای علمی و پیشرفته ای که آی فون دارد، اثرات ریز و درشتی که حضور این دستگاه خوش شکل و طرح بر زندگی آدم ها گذاشته، از دید گذرنده ای در شهر بسیار پر رنگ است:

1. وقتی با همسر و فرزند 5 ساله مان رفته ایم مهمانی که در آن بچه های دیگری هم هستند، آی فون را می دهیم دست بچه مان که توی مبل فرو رود و به جای تلاش برای برقراری ارتباط با آدم های اطراف به خصوص بچه های جمع، سرگرم فشردن صفحه شود تا در بازی برنده شود.

2. وقتی از سر کار برگشته ایم، گوشی ها را در گوشمان می گذاریم و سرگرم تماشای فیلم می شویم بر روی صفحه آی فون. دختر 7-8 ساله مان هم در لباس صورتیش در حالی که کیف صورتی باربی نشانش را روی دوشش انداخته، در سکوت و با فاصله در مسیر خانه کنارمان راه می رود؛ بدون این که دست هم را گرفته باشیم یا از چیزی با هم حرف بزنیم.

3. نشسته ایم در کافه منتظر هم سرمان که چای و شیرینی را بیاورد. کودکمان که درون کالسکه است نق می زند، کمی تکانش می دهیم و وقتی هم چنان آرام نمی شود، آی فون را می دهیم دستش، تکان دهد، کارتون ببیند و صدایش برای مدتی در نیاید.

4. در مترو، در حالی که دوست پسرمان دستش را دور گردنمان انداخته، سر خم کرده و متمرکز روی صفحه آی فون، سرگرم بازی هستیم. او هم با همان دستی که دور گردنمان انداخته، دادر چیزی روی آی فونش چک می کند.

5. با هم سر و پسر کوچکمان عصر رفته ایم بیرون برای شام. خودمان سرمان خم بر روی صفحه آی فون است، شوهرمان هم سرش بر روی آی فون خودش خم شده و پسرمان گوشی ها را در گوش گذاشته و سرگرم بازی است بر روی آی فون خودش.

6. ساعت نهار، با هم کارانمان نشسته ایم پشت یک میز. غذا که تمام می شود، هر کسی در سکوت، آی فونش را در می آورد و سرگرم می شود.

7. در اتوبوس، کنار دوست پسرمان نشسته ایم و در حالی که او با هیجان دارد روی آی فونش ماشین بازی می کند، با هیجان فریاد می کشیم در دورهای خطرناک ماشینی که دارد روی صفحه موبایل می پیچد.

8. در اتوبوس نگاهمان را به جایی دور می اندازیم که ناگهان روی صفحات فیس بوک و پیام ها و عکس و اطلاعات شاید شخصی آدم هایی که نمی شناسیم و دورمان ایستاده اند، نیفتد.

نمی دانم این کاربردهای آی فون، ویژه مردمان آسیای جنوب شرقی است که در کل نحوه روابط انسانی و اجتماعی شان ویژه خودشان است یا این که در سرزمین های دیگر هم چنین داستان هایی در روز به چشم می خورد. هر چه هست، زندگی ماشینی، رنگ عجیب و نا آشنایی دارد.

۵ نظر:

mohammad:) گفت...

گاهي وحشت ميكنه آدم
از سرعت، از تكنولوژي، از ماشين، از اينترنت، از اسارت،از فكر نكردن، از برنامه ريزي شدن، از مسخ شدن ، از بوي گلا رو نشنيدن، نديدن، نبودن....

فكر ميكنم، اگه آگاه باشيم، اگه گاهي بايستيم و نگاه كنيم، اگه با برنامه خودمون جلو بريم، مي تونيم ، تكنولوژي رو به خدمت بگيريم ، كه هدف اين بوده !

:)

قاصدک وحشی گفت...

موافقم. آگاهی، رمز بزرگیه برای کشف و درک زنگی به شیوه خود.

ناشناس گفت...

شما فقط همین استفاده‌ها رو از آیفون می‌کنید؟ بیخود نیست که میگن تکنولوژی وارداتی رو دست جهان سومی‌ها نباید داد!

قاصدک وحشی گفت...

:)

نه، "فقط" این نیست؛ این نوشته "فقط" نگاه کوتاهی است به تغییرات ریزی که آی فون در زندگی اجتماعی آدم ها این جا بر جا گذاشته. و البته شاید ویژه رفتارهای آدم های همین جامعه است.

وگرنه شکی در شگفتی های تکنولوژیکی آی فون و باقی اسمارت فون ها نیست! :)

sh گفت...

منم موافقم. تا جایی که بتونم از تکنولوژی اینطوری دوری می کنم. از داشتن موبایل خیلی مجهزی که بشه باهاش سرگرم شد . همینطور سایتایی مثل فیس بوک .. هر چیزی که توجه رو از زندگی قابل ملموس در همین لحظه عوض کنه ..

یه جا نوشته بودی که شاید فقط بشه در برابر خداوند عریان بود.. جالب بود. هرچند .. من مطمین نیستم .. که اون خداوند هم چیزی جز ذهن خودمون نباشه. خیالش هم سخته