یکشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۰

باریکه ماه و آدم ها

آن شب هوا خنک بود. باد می آمد و برگ ها جا به جا می شدند بدون این که نشانی از بارندگی شدید استوایی باشد. من و سوفی از هوای خوب استفاده کردیم که در سکوت شب، خیابان های اطراف خانه را بگردیم.

در مسیرمان در فاصله های کم، آدم هایی را می بینیم که کنار جدول کنار مجتمع ساختمانی شان، شمع روشن کرده اند و دعا می کنند. بعضی هاشان عود هم روشن کرده اند. یادمان می افتد که این شاید شروع جشنواره ارواح گرسنه باشد. بر اساس باور چینی ها در کشورهای مختلف، پانزدهمین شب هفتمین ماه تقویم قمری چینی، ارواح مختلف از جمله ارواح درگذشتگان به زمین بر می گردند. در این مدت، آدم ها شمع روشن می کنند، دعا می کنند، پول های کاغذی و ورق هایی را می سوزانند که رویشان تصویر لباس و غذاست. در گوشه و کنار شهر، روی میز، کنار جدول خیابان یا کنار درخت، مقدای میوه و غذا می گذارند برای ارواح بازگشته به زمین که گرسنه نمانند.

نور شمع ها در سکوت شب می لرزد. شمع همیشه به دور از هر برداشت و باوری، نوری دارد متفاوت؛ انگار بازتابی است از جنسی دیگر، پر از ناز، آرامش، رهایی و صلح. نور شمع ها آرامش شب را چند برابر کرده است. باریکه ماه در آسمان تیره می درخشد. همان ماه یکتایی که برای چینی ها نماد شمع و عود و دعاست برای ارواح بازگشته. همان ماهی که برای مسلمان های همین سرزمین درخشش اولین شبی است که اولین سحر ماه رمضان را در پیش دارد؛ اولین روز ماه تمرین صبر و تمرکز بر خودشناسی برای مردمی دیگر.

پس نوشته: این نوشته مربوط به یک هفته پیش است.

۳ نظر:

mohammad:) گفت...

امروز كه داشتم به گلدونها آب مي دادم، برگ كوچولوي سبز رنگي رو ديدم كه از گوشه يه ساقه داره رشد مي كنه :)
گلدونم آشتي كرد ...

قاصدک وحشی گفت...

:)

اعتماد کرده دوباره :)

mohammad:) گفت...

امروز شاخه دوم
برگ كوچولوي دوم :)