یکشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۵

برنج فشرده

عید فطر امسال هم مثل سال گذشته برای احترام به دیدن ایبو و خانواده اش رفتم این بار همراه با آتوسا.
عید فطر برای مسلمانان این نقطه از دنیا اهمیت خاصی دارد؛ مثل عید نوروز ما ایرانیان برگزار می شود. خانواده ها تا یکی دو هفته دید و بازدید دارند. روز عید کوچک ترها به دیدن بزرگ ترها می روند. هر خانواده ای با لباسی از یک رنگ و یک پارچه. روی میز شیرینی های مختلفی چیده شده به همراه غذاهای مالایی. یکی از غذاهای عجیبی که دیدم، برنجی است که در برگ های بافته شده نارگیل به مدت چهار ساعت پخته می شود و به صورت کاملا فشرده در می آید.
ایبو و همسرش آیو به همراه دو دخترش به گرمی از ما پذیرایی کردند. آیو در پاسخ به شگفت زدگی ما در برابر برنج فشرده، با صبر و حوصله بافتن برگ ها را به ما نشان داد.
ایبو و خانواده اش انسان های بسیار مهربان و شریفی هستند. ایبو معلمی بازنشسته است. دخترانش هم راه او را پی گرفته اند. چندی پیش برای آموزش گروهی از بچه هایی که در جریان سونامی، خانواده شان را از دست داده اند، به اندونزی رفته بودند. این خانواده کوچک عمرشان را در خوبی و نیکی به دیگران سپری کرده اند و می کنند.

هیچ نظری موجود نیست: