پنجشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۵

متشکرم

مرد جا افتاده و محترمی است. احتمالا استاد است. همه در آسانسور بخش ایستاده ایم. سرگرم ورق زدن مجله ای هستم تا ایده ای برای خرید هدیه برای یکی از دوستان پیدا کنم. به مقصد می رسیم. دگمه آسانسور را نگه می دارد تا در باز بماند و همه از در بگذرند. سرم را از میان صفحات مجله بلند می کنم و از او تشکر می کنم.
بیرون از آسانسور رو به من می کند و با لهجه آمریکاییش می گوید:
" خانم، این روزها کمتر کسی به آدم می گوید " متشکرم"!"
و من ابراز می کنم که این اصطلاحی است که من دوست می دارم!
لبخندی می زند و در حالی که هر یک به مسیر جداگانه ای می رویم، از این که از این اصطلاح استفاده کردم، تشکر می کند.
بعضی واژه ها در اوج سادگی، شادی آفرینند!

۵ نظر:

ناشناس گفت...

kheili jaleb bood, aslan sedat dar nemiyumad ke weblog daria!!

Iman گفت...

jaleb bood

ناشناس گفت...

:)

I liked it too.

ناشناس گفت...

سلام! من هم دو تا کلمه رو خیلی دوست دارم و سعی می کنم ازشون زیاد استفاده کنم... " سلام" . " و " خیلی ممنون"...

ناشناس گفت...

چقدر تو اين نوشته ات(مثل همه نوشته هات البته) خودتي :)