پنجشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۵

پوشی

Posted by Picasa
این کوچولوی نازمتعجب، پوشی گربه صاحب خانه ام است. صبح ها وقتی قفل در اتاقم را باز می کنم، صدای زنگوله اش راکه با صدای خودش قاطی می شود، می شنوم که پیش از این که دستگیره را بچرخانم، به سمت در اتاق می دود... و هیچ برایش مهم نیست که من خواب آلوده ام و حوصله اش را ندارم که دور من بچرخد... ولی هر دو دیگر به این وضع عادت کرده ایم.
هر کسی در این خانه پوشی را دعوا کند، دمش را می گذارد روی کولش و می رود گوله می شود توی سبدش توی آشپزخانه. ولی از من حساب نمی برد. دعوایش می کنم و او در عوض دست هایش را گرد می کند دور پایم و سعی می کند بالا برود و من که دوست ندارم خودش را به من بزند، با جیغ و داد سعی می کنم مانعش شوم. نورعینی و همسرش با شگفت زدگی پا درمیانی می کنند تا پوشی از من آویزان نشود. من دوستش دارم و حضورش در دنیای تنهایی های من، شادی آور و نعمت است. فقط نمی فهمم که چرا این موجود باورش نمی شود که من هم آدم هستم!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

این موجود خیلی باهوشه ببین بدون اینکه بهش بگی میدونه تو باهاش دوست می شی.
مثل گربه ای که همیشه از پنجره تراس اتاقت نگات میکرد. (میبینی چه یادمه! )

ناشناس گفت...

yadame avvalin bar ke ba ye sag too ye khoone boodam ta 1mah behesh dast ham nemizadam. sobh ha ham vaghti az khab pa mishodam bara inke dastamo lis nazane dastamo mikardam too jibam az otagh miumadam biroon. ama bad az yek mah bahash koli doost shodam inghadr ke baghalesh mikardam va az inke saresho bezare roo paham lezzat mibordam. ye bar bezar, bebin in bache chi kar dare ke mikhad azat bala bere. shayad age bere befahme khabari nist roo to ham mesle adamha hesab kone!
esmamo inbar neminevisam chon mano mishnasi;)

ناشناس گفت...

vay shabnam, mibini..
hala pooshi khuneye mast! vali man kam mibinamesh..akhlaghaye sabeghesho nadare aslan.. :-??-: