سه‌شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۵

در میان ابرها

نمای اول: جایم راحت نیست. به لطف مهمان دار مهربان جایم را عوض می کنم و کنار پنجره می نشینم. کنار کابین مهمان دارها هستم. هواپیما در آستانه پرواز است؛
صدای مضطرب یک مهمان دار رو به باقی همکارانش: آبی از شیر نمی آید...
هولی میان مهمان داران افتاده که با این مشکل چگونه چای و قهوه سرو کنند. سر مهمان دار که خانمی زیبا و جا افتاده و هم زمان خالی از لبخند است، بقیه را دل داری می دهد که این مربوط به روشن شدن موتور هواپیماست. به احتمال زیاد بعد از بلند شدن از زمین مشکل رفع می شود...

حدسش درست است؛ با برخاستن از زمین، نگرانی ها برطرف می شود.

نمای دوم: مدتی است در هوا هستیم.
مهمان دار اولی به دومی:
- بهاره، چه طور سرو کنیم؟ از اول با هم شروع کنیم یا ...
و با کمی دلهره و سردرگمی سرگرم تصمیم گیری در مورد چگونگی سرو کردن نوشیدنی ها و خوراکی ها می شوند.

من تجربه سفر هوایی زیادی ندارم ولی حداقل می توانم با دید ناپخته ام، پرواز امارات، مالزی و ایران را با هم مقایسه کنم؛ حداقل در نظم در خدمات. از خودم می پرسم چگونه سرو کردن غذاها فعالیتی تکراری و استاندارد است که با درصدی خطا قابل برنامه ریزی و آموزش و اجراست. فرآیندش قابل طراحی و آموزش است. آن قدر که مهمان داران هربار نیاز نداشته باشند درگیر برنامه ریزی از ابتدا شوند. گرچه این روش، آدم ها را به همکاری دسته جمعی وا می دارد و می تواند پر از نوآوری باشد، ولی احتمال اشتباه و اتلاف زمانی را بالا می برد. کما این که مهمان داران حتی هنگام سرویس دهی با هم هم نظر نیستند و از هم ناراضیند. مسافران هم با نظم و ترتیب غذاها را دریافت نمی کنند...
با این وضع، کمبود لبخند بر روی لبان سر مهمان دار زیبا و خسته و پرشکوه را می فهمم.
مهمان داران هواپیمایی امارات یا حتی مالزی، کارشان را بر اساس نظمی ناشی از آموزش و دستوالعمل های از پیش تعیین شده انجام می دهند.
مهمان داران این هواپیمای قدیمی خطرهای شغلی و جانی بسیاری را به جان می خرند. آن ها اجرا کننده اند. جای طراحی فرآیندها بر اساس نیازهای انسانی و سیستم آموزشی مناسب برای پیاده سازی آسان این فرآیندها به شدت خالی است...
نیمه شب است. همه خوابند و من خسته از تمام دوندگی های پیش از سفر، در خواب و بیداری به استقبال سرزمینم می روم. به استقبال سرزمین انتگرال ها و مسایل پیچیده، به استقبال آن جا که همه مان مسایل ریاضی را با افتخار و نوآوری حل می کنیم ولی چشمانمان را به روی مسایل نرم و انسانی بسته ایم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

I'm sorry for not having persian fonts on this PC, yet could not help mysef from saying: operations managment and human resource management are far too different!

قاصدک وحشی گفت...

از این نظر جالب ممنونم. دسته بندی موضوعی خوبی است؛ شاید طراحی بهینه فرآیندها به مدیریت عملیات مربوط باشد و آموزش به مدیریت منابع انسانی. هرچند من اشتراکی ذاتی در بسیاری از دسته بندی ها می بینم. هدف من این جا طرح مشکل بود. مشکلی که تجربه کردم. شکافتنش از این دید، به برنامه ریزی برای حل مساله کمک می کند. از تقسیم کردن این دید جالب ممنون.