چهارشنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۴

حادثه

وقوع حادثه در کشور من، موضوع عجیبی نیست. هر سال چندین بار اتفاقات دردناک و تکان دهنده ای رخ می دهد که همه را متعجب و اندوهگین می کند؛ یک هفته ای از آن سخن می گوییم و می نویسیم و اشک می ریزیم؛ بعد به انباری تاریخ می سپاریمش... این حوادث بسی عجیبند. مثلا هواپیمایی با وجود آگاهی از نقص فنی و با وجود تمام خاطراتی که از سقوط های سالانه داریم، از زمین بلند می شود و در وحشت سقوط بر روی مجتمعی مسکونی سقوط می کند... صدها قربانی با مرگی دردناک و فجیع...
مامان همین طور اشک می ریزد. با خودم می اندیشم آیا برنامه ریزان و هدایت گران هم این قدر تکان می خورند و می گریند و چاره می اندیشند؟
مردن در سرزمین من عادی شده است... حادثه در سرزمین من عادی شده است....

هیچ نظری موجود نیست: