چهارشنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۲

خدا قوت!

برف آمده؛ همه جا را در ارتفاع زیاد پوشانده، رویش هم یخ زده.

اتوبوس که می رسد به ایستگاه، منتظر می شوم در باز شود. به ارتفاع برف یخ زده ای که درست جلوی پایم هست نگاه می کنم و سعی می کنم تخمین بزنم پایم را کجایش بگذارم که محکم باشد، تویش فرو نروم و لیز هم نخورم. در این فاصله که دارم محاسبات نجومی انجام می دهم، راننده اتوبوس می گوید: "روز خوبی داشته باشی!". شنیدنش در چنین روز یخی و در آن لحظه احساس خوبی داشت. شاید یک جورهایی هم ته مزه "خدا قوت!" داشت برای راه رفتن در پیاده روهای یخی.

هیچ نظری موجود نیست: