دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۲

Harbourfront

چه عنوان آشنایی! اولین بار وقتی سنگاپور بودم این اسم برایم معنی پیدا کرد؛ یکی از ایستگاه های مترو خط بنفش، جایی از شهر که به ساحل راه دارد؛ کنارش پر از بارهای قشنگ است، از یک سو نمای ساختمان های بلند تجاری شهر را می توان دید، از سوی دیگر جزیره Sentosa را آن دورترها. اخیرا هم که از روی آب، راهی کشیده اند بین این ساحل و ساحل جزیره.

Harbourfront را این جوری می شناختم.

این شهر هم  Harbourfront دارد؛ تقریبا همان شکلی، بزرگ تر، ساختمان های تجاری بلندش گسترده تر ولی قدیمی تر. از Harborfront  این جا هم می شود جزیره تورنتو را آن طرف آب دید؛ Harborfront این جا هم پر است از بار، کنسرت های سرباز و آدم هایی که کنار ساحل راه می روند. به اندازه سنگاپور از ساحلش نمی شود کشتی های باربری دید، مترو هم دور تر است به اندازه فاصله های گسترده آمریکای شمالی. ولی برای من، Harbourfront تقریبا همان Harbourfront هست. برای من تفاوت بزرگ این دو، خاطراتی است که در تمام این سال ها، در آن یکی Harbourfront نقش بسته اند. تفاوتش دیشب در این بود که با برادرم کنار این Harbourfront نشستم، ساحلی که شاید خیلی جاهای دنیا همین اسم را دارد.

دیشب که کنار ساحلش نشستم، احساس عجیبی داشتم. دیدن شباهت ها با رنگ های متفاوت، دل آدم را آرام می کند، دل آدم را بزرگ می کند.

هیچ نظری موجود نیست: