شنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۶

خوشی های زندگی من

خوشی های این برهه از زندگی من ساده اند و دوست داشتنی.
خوشی آماده کردن صبحانه، انتظار برای تست شدن یک تکه نان، چیدن چند تا میوه در ظرف کنار پنیر و گردو.
خوشی آب دادن به گل دان های کوچکی که در این مدت کاشته ام و روی میز کارم بزرگ می شوند و برگ های نو می دهند.
خوشی دنبال کردن تغییرات اندک ولی روز به روز برگ های گلدان هایم که تازه درآمده اند.
خوشی گفت و گوهای تلفنی با برادرم که درست 12 ساعت با من اختلاف زمانی دارد.
خوشی لحظه های خلوت شبانه که در سکوت شب طی می شود و اگر توانی برایم مانده باشد، در کتابی غرق می شوم.
خوشی نوازش گربه طبقه 5، که صورتش سنجاب مانند است و با یک ندای نرم کوچک روی زمین از این سو به آن سو می غلتد.
خوشی دیدن گربه اهلی روبروی خانه ام که اغلب شب ها به او سر می زنم و او هم معمولا پا به پایم مسیری را طی می کند.
خوشی عبور از میان بازار کنار محل زندگی ام که شلوغ است و پر از رنگ و آدم های مشغول خرید.
خوشی پیاده روی های بلند مدت که خطوط ذهنم را کمی آرام و مرتب می کنند.
خوشی کار کردن در کتاب خانه بیزنس که نه مثل لابراتوار کارم مرده و بیمارستانی است، نه مثل کتاب خانه مرکزی مدرن و پر از رنگ. کتاب خانه بیزنس گسترده است و ساده با شیشه های سراسری بلند که رو به طبیعتند. رنگ ها ساده ترند و فضا برایم آرام تر.
فکر می کنم باز هم خوشی دارم از همین جنس و رنگ ها. ولی چون انسانم و فراموش کار و کم شکر، الان باقیش را به یاد ندارم!

۹ نظر:

ناشناس گفت...

زندگیت پر از سرخوشی باد

ناشناس گفت...

هوالحق

گفتا منم ترنجم، كاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجي، ليكن بدست نايي

خوشي‌ها هم مانند دلتنگي‌ها چند رتبه و درجه دارند. خوشي‌هاي وقتي از حالت خوش آمدن به يك حالت پايدار مي‌رسند به عنوان دوست‌داشتن ارتقا مي‌يابند. در اين حالت نيازي به حضور در محل يا مكان خاصي براي رسيدن به آن حالت خوشي نيست. بلكه خوشي‌ها به صفت پايدار تبديل مي‌شوند كه در دنياي امروز يك مزيت رقابتي فوق‌العاده محسوب مي‌شوند. روزي برسد كه دوست‌داشتني‌هاي شما نيز بر وبلاگ سايه اندازد.

گفتا تو از كجايي؟ كـآشفته مي‌نمايي
گفتم منم غريبي از شهر آشنايي

ناشناس گفت...

به جای خوشی اگر تنهایی میگذاشتی متنت خیلی زیبا تر میشد.

Unknown گفت...

شبنم جان، به نظرم خوشیها همه بهانه ای برای زندگی بهتر هستند. بهانه ای برای حرکت. ساده و غیر ساده، خوشا به حالت که این همه خوشی داری و اینقدر خوشیهات کلاسه شده هستند. امیدوارم روز به روز خوش تر بشی.
راستش این اولین باری بود که وب لاگت را دیدم.
این را میدونم که وب لاگ نوشتن هم برای اهلش از برجسته ترین خوشیهاست. پس خوشیهات پاینده باد.

حامد

ناشناس گفت...

می دونی! باید چند تا خوشی برای خودم دست و پا کنم

هووم

ناشناس گفت...

بهت حسودیم شد. از ته دل!
به خاطر خوشی های ساده ات.
فکر کنم سوختگی درجه سه است.

ناشناس گفت...

خوش به حالت ای کاش من هم میتونستم

NJ گفت...

salam :) I just shifted to Singapore last month and was wondering in Orkut for any community for Iranians, from where i have reached here! :)

"ghashang minevisi"

Maryam گفت...

Shabnami, yeki az khoshiha yadet raft ;)