سه‌شنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۵

اقلیت

باز هم خانم شین شین، همسایه سنگاپوری ام، برای نهار دعوتم کرده بود. این بار خودش بود و همسرش و فلیشیا، نامزد پسرش. از ایران و سنگاپور حرف می زنیم. هنوز برای همسر شین شین که تنها دیدش از خانم های خاور میانه، خانم های عرب است، موجود عجیبی هستم... در حد اطلاعاتم از شباهت ها می گویم و از تفاوت ها.
فضای خانه شان را دوست دارم. ساده است و کوچک ولی چیدمان قشنگ و دل نشینی دارد. یک گوشه اتاق، پیانوست؛ گوشه دیگر، درام های مختلف. گیتاری هم در گوشه سوم کنار قاب های عکس.
بعد از نهار، همراه شین شین و فلیشیا می روم اکسپو، محل نمایشگاه های سنگاپور. گروهی از کودکان، سرود و آواز می خوانند. برنامه ای تبلیغاتی است. حداقل دویست نفر حضور دارند. مجری برنامه همه ملیت های ممکن حاضر در جمع را که سنگاپوری نیستند، می شمارد و هر گروه با فریادی شاد، حضورشان را اعلام می کنند. برمه، ویتنام، اندونزی، مالزی، چین، استرالیا، انگیس، آفریقا و ... مجری خطاب به این جمع بزرگ می پرسد که آیا کسی هست که از قلم افتاده باشد. دستم را بلند می کنم!
می پرسد : "شما اهل کجا هستید؟" و حدس می زند: "هند!!!!!" به این حدس عادت دارم. لبخندی می زنم و فریاد می زنم "ایران!" مجری هم با ناباوری تکرار می کند :" ایران..." چشم های این همه آدم با شگفتی به یک دختر ایرانی نگاه می کند. شاید یک لحظه ترسی در ذهنشان بیدار می شود که نکند در این لحظه، سالن با یک انفجار برود روی هوا... ولی مردمان این سرزمین، گرم تر از این هستند. خانمی که کنار من نشسته، دستش را با احترام جلو می آورد و دستان هم را به نشانه دوستی و احترام می فشریم. من این جا در اقلیت هستم ولی بدون پیش داوری محترم شمرده می شوم...

۲ نظر:

Roya گفت...

Iraniane moghime Singapore khaili kamand ama mardom hame mehraban va delsoz hastand ke kamtar ehsase gharibi mikonim.

ناشناس گفت...

Shabnam jun hala iinja Singapore bood va hich khatari vojood nadasht, vali age too europe countries boodi va tanha Iranie jam', iin kar ro behtare nakoni :)-