دوشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۹۲

ذوق مرگ ها

هر وقت کسی زنگ در خانه لینا را می زند، دو تا سگ هایش شروع می کنند به پارس کردن؛ حالتشان دفاعی است پر از احساس خطر. وقتی در باز می شود، طیف صدایشان فرق می کند. اگر طرف یکی از افراد خانواده باشد یا دوست و آشنایی که می شناسندش، پارس دفاعی شان تبدیل می شود به جیغ لوسی های کودکانه و پر از شادی از دیدن کسی که دوستش دارند. فرقی نمی کند چند بار آن آدم را دیده باشند، هر بار همان قدر به سادگی ذوق زده می شوند و با تمام وجود جیغ های شادی می کشند.

بعضی وقت ها بهشان حسودی می کنم که این قدر قلب و احساسشان ساده و پر رنگ است؛ که این قدر با شادی های کوچک ذوق مرگ می شوند و عمق شادی و لذتشان را این قدر کودکانه ابراز می کنند.

هیچ نظری موجود نیست: