یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۲

ساده تر از این ها

عصبانی شدن آتشفشان بزرگی است. کافی است وقتی عصبانی می شوی، به عصبانیتت فرصت دهی کنترل همه چیز را در دست بگیرد. آن وقت است که بنده عصبانیت لحظه ای ات می شوی. دلیل عصبانیت هرچه باشد، هر چه قدر هم بزرگ یا کوچک، اگر نا آگاهانه به عصبانیت فرصت دهی، می سوزاند؛ خودت را و اطرافت را.

گاهی برای مهار عصبانیت هزار جور تحقیق و کتاب های کمک فردی لازم نیست. گاهی خیلی ساده تر از این حرف هاست. وقتی مدتی تحت فشار بوده باشی، هم زمان خوب استراحت نکنی، خوب غذا نخوری، خوب نخوابی، ورزش نکنی، اگر کوچک ترین فشار دیگری هم از سمتی وارد شود، فرو می پاشی. یکی از خوبی های تجربه همین هست که می توانی راه فردی خودت را برای مهارش پیدا کنی. به شرایطی که در آن هستی آگاه تر باشی، بیش تر به خودت برسی، بیش تر نرمش کنی، قبل از هر تصمیم یا واکنشی چند تا نفس عمیق بکشی و به روش خودت، خودت را آرام کنی.

گاهی وقت ها هم چاره ای نیست؛ بعضی چیزها واقعا فراتر از حد تحمل آدم است، حالا چه شرایط خاصی باشد، چه گفتار و رفتار آدمی دیگر که به طور پیوسته تکرار می شود بدون هیچ تغییری. بعضی چیزها به هر دلیلی سوهان روح آدم هستند. می شود سعی کرد با آرامش و در طول زمان برای پیدا کردن تعادلی بینابین تلاش کرد، یا این که با آن ساخت. یا اگر هیچ کدام این ها ممکن نبود، از آن شرایط یا عامل تشدید کننده فاصله گرفت.

هر چه که هست، وقتی با آگاهی و مهار از فوران عصبانیت می گذری، آرامش و رضایت بیش تری داری از وقتی که به خاطر ناآگاهی از خودت، شرایطت و شدت ناراحتی، فوران می کنی و ممکن است با پس آمدهایی رو به رو شوی که دیگر نمی شود به راحتی جمعشان کرد.

هیچ نظری موجود نیست: