یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۹۱

زنگ

این چند سالی که سنگاپور زندگی می کردم، عادت کرده بودم این ماه ها همه جا تزئین های قرمز رنگ ببینم و آهنگ های چینی بشنوم. نزدیک سال نو چینی که می شد گوشم دیگر زنگ می زد از بس در کوچه و خیابان، آهنگ های چینی ویژه سال نو شنیده بودم.

امسال که جای دیگری از دنیا هستم، باز هم سال چینی را حس کردم؛ بالاخره هرجای این دنیا جمعی چینی دارد که فرهنگشان را با خودشان آورده باشند، به خصوص این جا که جمعیت چینی ها خیلی زیاد است. ولی حس سال نو چینی اثر کم رنگی بود از شلوغی سوپرمارکت های چینی و رستوران های چینی.

یکشنبه پیش اولین روز از سال نو چینی بود. در آشپزخانه سرگرم جابه جا کردن ظرف ها بودم که از رادیو صدای آهنگ آشنایی را شنیدم. گوش هایم را تیز کردم و صدای رادیو را بلند تر. یکی از همان آهنگ های ویژه سال نو چینی بود که هر سال گوشم از شنیدنش پر بود. امسال اما بعد از مدت ها این تنها آهنگ چینی مربوط به این وقت سال بود. از شنیدنش لذت می بردم. دلم تنگ شده بود برای این که در گوشم زنگ بزند!

گاهی وقت ها که این جوری می شود، به خودم یادآوری می کنم شاید خیلی چیزها هم همین الان در زندگیم هست و عادی به نظر می رسد ولی شاید چند ماه بعد یا سال بعد نشانه ای از هیچ کدامشان نباشد دیگر. شاید روزی دلم تنگ شود برای خیلی از همین چیزهایی که به سادگی امروز به حضورشان عادت کرده ام.

هیچ نظری موجود نیست: