یکشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۷

سرزمین نگاه های عمیق

کامبوج سرزمین شگفت آوری است؛ پر از معابد تاریخی بلند و با شکوه همت و تلاش مردمانی در گذشته ای دور که سنگ ها را این چنین روی هم چیده اند تا شکوه خداوندی را به درک خود به تصویر کشند.
سرزمین خمرهای سرخ؛ سرزمین کشتارهای جمعی در راه رسیدن به ایده آل های دور مردی از خودشان؛ سرزمین مردمانی که رنج کشیده اند و این رنج در نگاهشان اثری بلند و ماندگار برجا گذاشته است؛ مردمانی که فقر در میانشان رایج است ولی هنوز لب خند ساده و صادقی بر چهره دارند به دور از لب خندهای هدف دار دنیای تجاری مدرن.
سرزمینی پر از گردش گرانی از کشورهای مختلف دنیا؛
سرزمین کودکان دست فروش که همه جا هستند، به امید این که گردش گر رهگذری، سوغات کوچکی از آن ها بخرد. کودکانی که در اوج کودکی شان، با فقرشان، بذرهای ایده آل گرایی های دور مردان تاریخ شان را می چینند. در کنار تصویر همیشگی کودکان دست فروش، گاهی پیام های تبلیغاتی روی دیوارها به چشم می خورد که " برقراری ارتباط جن سی با کودکان جرم است".
کامبوج سرزمینی زیبا، تاریخی و حقیقی است با مردمانی که در چهره هاشان حرف هایی ناگفته نهفته است.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

اوه! کامبوج! خدای من این روزها دوستان ما به سرزمینهایی می روند که فقط در فیلمها دیده ام. دوست مادرم هم رفته قطب جنوب! من باید از این زن زندگی کردن را یاد بگیرم.
کامبوج!
به نظرم می رسد داخل کتاب هستی. :O

قاصدک وحشی گفت...

آره، خیلی سفر جالبی بود؛ جای تو خالی.
خودم هم هیچ وقت فکر نمی کردم برم کامبوج؛ البته چون هم اتاقی سابقم تو خواب گاه کامبوجی بود، بیش تر برام سوال بود که چه جور جایی یه. کشور قشنگ و عجیبیه؛ به خصوص برای ما خیلی قابل درکه.

آرزوهای خوش.

ناشناس گفت...

چه توصيف قشنگي.آدم مي تونه مردم ريزنقش و سخت كوشي كه تو كتابها مي نويسن رو تصور كنه.

قاصدک وحشی گفت...

مردمان آرام و سخت کوشی هستند؛ سخت کوش مثل بسیاری از مردمانی که با کشت و کار برنج زندگی می کنند. البته با چینی ها از نظر چهره و حتی شاید روش زندگی فرق دارند.