چهارشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۶

عکس های کامبوج

امروز با شارون نهار خوردم. شارون دختری هنگ کنگی و دانش جوی دکترای باستان شناسی است. دوست هم اتاقی سابقم سوتیری است. از ژانویه رفته بود کامبوج برای جمع آوری داده برای موضوع تحقیقش که ظروف سرامیک کامبوجی است.
اواخر ژانویه مراسم ازدواج سوتیری، هم اتاقی سابقم بود. گرچه برای مراسم ازدواجش دعوت شده بودم ولی نتوانستم بروم کامبوج.
ولی به لطف شارون که پیشنهاد داد با هم نهار بخوریم، توانستم عکس هایی را که از عروسی سوتیری و سفرش به معبدها و مناطق باستانی کامبوج گرفته بود، ببینم. با توضیحات صبورانه ای که داد، تصور کلی از کامبوج به دست آوردم. از فقر مردم، فساد حکومتی، اموال باستانی که به تاراج می رود، از کودکان خیابانی که دست فروشی می کنند، از کم بود امکانات، از طبیعت و معبدهای زیبا و دیدنی، از توریست های زیادی که از این کشور بازدید می کنند...
سوتیری از طبقه نسبتا ثروتمند کشورش است. او جزو معدود دانش جویان کامبوجی ان.یو.اس بود. نامزدش را پیش تر دیده بودم. اواخر تحصیل سوتیری برای دیدنش آمده بود سنگاپور. مثل سوتیری حقوق خوانده بود. از دانمارک برگشته بود. پسر مودب و مهربانی بود. عکس های سوتیری رنگارنگ و شاد است. چهره اش خیلی تغییر کرده است. بعد از مدت ها از دیدن شادی دوستی که یک سال با او هم اتاقی بودم، خوش حالم.
دیدن شارون همیشه زنده ام می کند. گرچه خیلی کم هم را می شناسیم و خیلی به ندرت هم را می بینیم. دیدن او که همیشه رویاهایش را دنبال می کند و زندگی برایش معجزه ای شگفت انگیز است، همیشه خوش حال کننده است. شارون جزو آدم هایی است که این جمله را به یادم می آوردند:
"There are only two ways to live your life. One is as though nothing is a miracle. The other is as though everything is a miracle." --A. Einstein

۱ نظر:

ناشناس گفت...

کامبوج برای من تصویر کشتار و قتل عام ملیون ها انسان در عرض چند سال توسط خمرهای سرخ است. همیشه در عکس هایی که از کامبوج می بینم به دنبال قطره های خون می گردم ...