سه‌شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۵

سال نو مبارک!

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست ...
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار!
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک – که می خندد به ناز –
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب

ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت، از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!
"فریدون مشیری"
آن قدر روشن و زیباست که جایی برای واژگان من باقی نمی ماند. سال خوبی برای تمام عزیزان و دوستانم آرزو می کنم؛ چه دور و چه نزدیک؛ چه به یاد و چه از یاد برده.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam,
sale no mobarak,sale khobi barayetan aezo mandam.

sabz bashid va por eshgh