چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۵

تمام آن چه نمی دانم

قضاوت نکن. جلو نرو. عقب را زیر و رو مکن.
این نقطه، خود زندگی است. خود خود زندگی. روشن و عریان.
و زندگی نمی دانم چیست. فقط می دانم چیزی است جاری؛ چیزی فراتر از اندیشه و احساس من. خودش می رود.
گاهی می فهممش؛ گاهی هم از آن جا می مانم.
چه بخواهم بفهممش چه نه، خودش پیش می رود. خودش می رود، خواه با آن همراه شوم یا نه.
زندگی چیز عجیبی است.

هیچ نظری موجود نیست: