شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۹۵

در این لحظه هایی که می گذرند

امروز تولدش هست. این سال ها که دور بوده ام، حداقل زنگ می زدم بهش تبریک می گفتم و صدای قشنگ و مهربونش رو می شنیدم.
برای دومین سال باز نمی تونم حتی گوشی تلفن را بردارم و بهش زنگ بزنم. با خودم فکر می کنم آزادی چه قدر مفهوم داره؛ آزادی و امکان بیان و ابراز احساس به عزیزان. این دو سال در چنین روزی "محدودیت" را به خوبی به یاد می آرم و بیشتر و بیشتر به این فکر می کنم که حیف لحظه هایی که بدیهی فرض می کنیم؛ حیف لحظه هایی که همدیگر را بیش تر در آغوش نمی کشیم و نمی بوسیم؛ حیف لحظه هایی که بیش تر و واضح تر به یاد هم نیستیم.

تولدت مبارک مامان بزرگ جان؛ همیشه در آرامش و عشق ابدی باشی.

هیچ نظری موجود نیست: