جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۷

در پس لایه های وجود

پس از این پوست انداختن ها، این نوای مولانا با صدای مهسا وحدت، نوایی آشناست:

"ای زمین بی من مروی و ای زمان بی من مرو"

۵ نظر:

ناشناس گفت...

نشد ها..!شعر شعر مولوی ست درست..نوا زیباست قبول ..ولی بهتر نبود یا اینقدر ظاهر تبلیغاتی بهائیت رو نداشت یا یه لینک یا توضیح اینجا میگذاشتی..بعدش هم اگه دوست داشتی بگو کدوم پوست اندازی؟فرهنگی؟..
:-؟؟

ناشناس گفت...

خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو
ای حيات دوستان در بوستان بی من مرو
ای فلک بی من مگرد و ای قمر بی من متاب
ای زمين بی من مروی و ای زمان بی من مرو
اين جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
اين جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو
حقا که این مرد عاشقترین است و حقا که دیدگانش روشن به نور ابدیت

قاصدک وحشی گفت...

سلام،

به فراندیش:
نه عزیز، از نظر من این شعری بسیار زیباست از مولانا که با صدای مهسا وحدت رنگ دیگری گرفته. شاید اجرایی از این آهنگ که دیدی، در یک برنامه تبلیغاتی بوده باشد، ولی این نوشته هیچ ربطی به آن اجرا ندارد. این نوشته تنها بیان کوتاهی از احساس کنونی و پوست اندازی احساسی من است.
این جا تنها شعر و مفهومش برایم مهم است؛ شعری برای خوش خرامان رفتگان. تنها برای احترام عنوان شاعر و خواننده را آوردم.

به دو نقطه لب خند:
اشعار مولانا همیشه رنگ و عمقی دیگر دارد.

ناشناس گفت...

(به قول یکی) : دمتان گرامی :)

ناشناس گفت...

سلام
المپیک رو می بینید؟
نزاد زرد چه پر انرزی و پویاوپر از احساس است !
و ما حسرت به دل مدال!
و تلویزون که می ترسد پیشرفت چین را نشان دهد و ملت هوایی شوند !
ملقمه ای شده !